ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) عمروبن محمد بن الغاز. تابعی است و ولیدبن مسلم از او روایت کند.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) عمروبن یعقوب بن محمد عمرو لیث. رجوع به عمرو... شود.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) عمر هنتانی. جد سلاطین بنوحفص در تونس. او در سال 515 ه . ق. با مهدی بن تومرت بیعت کرد و فرزندان او از دست موحدین در تونس حکومت یافتند. پس از ضعف موحدین مستقل شده نزدیک سیصد سال در تونس فرمانروائی داشتند و در...
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) عمری. خالدبن کثیر از او روایت کند.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) عون بن ابی جحیفه. محدث است.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) قاسم بن مالک مزنی. و بعضی کنیت او را ابوجعفر گفته اند. از روات است.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) کبیر، ابوعبدالله. او راست: کتاب الرّد علی اهل الاهواء. کتاب فوائد ابی حفص. (کشف الظنون).
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) کمال الدین عمر حلبی. رجوع به ابن العدیم ابوحفص... شود.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) محمد بن احمد اندلسی. رجوع به محمد... شود.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) موصلی. محدث است.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) میسره. محدث است.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) یحیی بن معین. یکی از روات حدیث و قاضی دمشق بود.
ابوحفص
[ اَ حَ ] (اِخ) یعمربن مسلم. رجوع به یعمر... شود.
ابوحفص ادیبی
[ اَ حَ صِ ؟ ] (اِخ) او راست: کتاب الادعیه.
ابوحفص اعین
[ اَ حَ صِ اَ یَ ] (اِخ)محدث است و ابن مهدی از او روایت آرد.
ابوحفص بخاری
[ اَ حَ صِ بُ ] (اِخ)او راست: مقدمهء ابی حفص.
ابوحفص برمکی
[ اَ حَ صِ بَ مَ ] (اِخ)او راست: کتاب حکم الوالدین فی مال ولدهما. و کتاب الصیام. (کشف الظنون).
ابوحفص خوزی
[ اَ حَ صِ ] (اِخ)خلف شیخ عبدالله یقظان معاصر شیخ ابوسعید ابی الخیر. گویند او دویست بنده آزاد کرد و در هفتادسالگی به سال 472 ه . ق. درگذشت. رباعی ذیل از اوست:
از بسکه بدیدم ز وصال تو فراق
جویای فراق گشتم اندر آفاق
اکنون که بمن فراق تو کرد وفاق
خواهی...
ابوحفص صائغ
[ اَ حَ صِ ءِ ] (اِخ)محدث است.
ابوحفص مدنی
[ اَ حَ صِ مَ دَ ] (اِخ)تابعی است. او از ابن عباس و قیس بن حاجب از وی روایت کند.
