ابوالفاتح
[اَ بُلْ تِ] (اِخ) علی بن محمد. معروف به ابن دریهیم. و بعضی کنیت او را ابوالفتح گفته اند. رجوع به ابن دریهیم تاج الدین... شود.
ابوالفاتح
[اَ بُلْ تِ] (اِخ) هروی. امیر عبدالکریم بن احمد الحاتمی الهروی. رضا قلیخان هدایت آورده است که او از سلاطین نیکومنش بود و مؤلف لباب الالباب نام او را ابوالفتح آورده و گوید: که او در فارسی و تازی اشعار بسیار دارد. و برخی از آن را نقل کرده است....
ابوالفارس
[اَ بُلْ ؟] (اِخ) نام بلوکی بناحیت بهبهان در شمال غربی بچهارده فرسنگی آن. محل قوم شیرعلی.
ابوالفارس
[اَ بُلْ رِ] (اِخ) بیست و پنجمین از امرای مرینی مراکش در 796 ه . ق.
ابوالفارس
[اَ بُلْ رِ] (اِخ) ابن ابی الشوک. رجوع به ابن ابی الشوک... شود.
ابوالفارس
[اَ بُلْ رِ] (اِخ) عبدالعزیز. هفدهمین از امرای بنی حفص تونس (از 796 تا 837 ه . ق.).
ابوالفارس
[اَ بُلْ رِ] (اِخ) عبدالعزیزبن ابی اسحاق ابراهیم. از امرای بنی حفص تونس. او پس از ابی اسحاق ابراهیم و پیش از ابوحفص عمر اول، مدتی کوتاه امارت یافت. پس از آنکه پدر ابوالفارس امارت را به پسر داد ابن ابی عماره آن ملک را غصب و تسخیر کرد و...
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) نام کوهی بحدّ غربی ایران از شط العرب به آذربایجان کشیده، از لادین تا کوه مرغاب.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قریه ای بمغرب فارس میان بهمن یاری و حصار در اراضی شمالی بین بندر ریگ و بندر دیلم.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قریه ای بیک فرسنگی شمال غربی احمد حسین قصبهء ناحیهء لیراوی دشت، بفارس.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) (امیر...) از ملوک افریقیه. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 401 شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) (میر...) او راست حاشیه ای بر شرح عصام بر رسالهء سید شریف در منطق بفارسی.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن ابی بکر. رجوع به ابن ابی بکر شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن ابی الحسن سامری. او راست: کتاب تاریخ.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن ابی حصینه.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن اثیر. رجوع به ابن اثیر ضیاءالدین... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن اردشیر. از بنی ماکولا. یکی از وزرای آل بویه است. رجوع به تجارب السلف ص 252 شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن بختیار. حاکم حلوان در 400 ه . ق. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 354 شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن برهان. رجوع به ابن برهان ابوالفتح... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ابن البسطی. رجوع به محمد بن عبدالباقی... شود.