ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالرحمن خازن. رجوع به ابوالفتح خازن شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالرزاق بن احمدبن حسن میمندی. رجوع به عبدالرزاق... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالصمدبن محمودبن یونس غزنوی. رجوع به عبدالصمد... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالواحدبن محمد بن عبدالواحد. مشهور به آمِدی. او راست: کتاب غرر و درر و آن مجموعه ای از کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه السلام است به ترتیب حروف تهجی. وی در اواخر مائهء چهارم و اوائل پنجم میزیست.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالواحدبن شیطا البغدادی. رجوع به عبدالواحد... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبیداللهبن احمد نحوی. رجوع به عبیدالله... و رجوع به جخجخ... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عثمان بن جنی. رجوع به ابن جنی شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عثمان بن عیسی بن منصور بلطی موصلی. رجوع به عثمان شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عثمان عمادالدین بن سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب. رجوع به ملک العزیز شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) علی بن حسن بن وحشی موصلی. رجوع به علی... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) علی بن محمد بن الحسین بن محمد معروف به ابن العمید. رجوع به ابن العمید ابوالفتح، و رجوع به علی بن محمد... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عمادالدین عثمان بن سلطان صلاح الدین. رجوع به ملک العزیز شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عمادالدین زنگی بن مودودبن عمادالدین زنگی بن آق سنقر. رجوع به عمادالدین... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عمر بن مظفر یوسف بن عمر بن رسول. رجوع به ملک الاشرف و به عمر... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) غازی بن سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب. ملقب به ملک الظاهر غیاث الدین صاحب حلب. و کنیت دیگر او ابومنصور است. صلاح الدین به سال 582 ه . ق. مملکت حلب بوی داد و فرمانروائی این خطه از پیش عم وی ملک العادل را بود....
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) غیاث الدین ملک ظاهربن سلطان صلاح الدین. رجوع به ابوالفتح غازی شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) فرزند وزیر. (دیوان فرخی چ عبدالرسولی ص 213).
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) فضل بن جعفربن فرات. رجوع به ابن فرات ابوالفتح... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قراارسلان بوری. رجوع به قراارسلان... شود.
ابوالفتح
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) القواس. یوسف بن عمر بن مسرور. رجوع به یوسف...شود.