احمد
[اَ مِ] (اِخ) ابن علی بن تمات مکنی به ابوالعباس و ملقب به شیخ جمال الدین. او راست: عمده الرائض و عمده الفارض در حساب.
احمد
[ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب. مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی. او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و از متبرزین حفاظ است و دیوان محدثین بوی ختم شده است و او...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن حجر الهیثمی المکی العسقلانی مکنی به ابوالفضل. از کبار مجتهدین بر مذهب شافعی و از اعاظم فقهاء و محدثین متأخر شافعیه. او از پدر خود و پدر وی از بعض تلامذهء تفتازانی روایت دارد و نیز از شیخ ابوالخیر احمدبن ابی سعید علائی و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن الحسن بن محمد بن صالح العاملی. برادر تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی صاحب مصباح و جز آن. و احمد راست: کتاب زبیده البیان فی عمل شهر رمضان.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن الحسن المادرانی، الکاتب. مکنی به ابوعلی بعربی شعر نیز می گفته. دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن محمد بن صالح اللوزائی. رجوع به روضات الجنات ص193 س7 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن الحسین الحسینی. تلمیذ ابوعبدالله محمد بن السید ابی جعفرالقاسم بن الحسین بن معیه الحلی الحسنی الدیباجی. رجوع به روضات الجنات ص612 چهار سطر بآخرمانده شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن حسین رازی نیشابوری. محدث و صاحب تصانیف است. وفات او به سال 315 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن ختاش مکنی به ابونصر. از مردم بخارا و محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن خیار کاتب. بعربی شعر نیز می گفته و دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن خیران الکاتب المصری. مکنی به ابومحمد و ملقب بولی الدوله. یاقوت گوید: او پس از وفات پدرش علی بجای او بمصر صاحب دیوان انشاء شد و پدر وی نیز فاضلی بلیغ بود. لکن احمد در علم و قدر از او درگذشت. احمد متقلد دیوان...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن رازح. جاهلیست. رجوع به تاج العروس ج2 ص143 و منتهی الارب چ ایران ج1 ص425 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی رزقون المرسی مکنی به ابوالعباس و جد او احمدبن رزقون است محدث است و از ابوعلی بن سکره روایت کند.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن سعید. او راست: طل الغمامه فی مولد سید تهامه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن سعید غرناطی. او راست: تاریخ یمن. وفات او به سال 673 ه . ق. بود. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن سعید قیسی. او راست: المشرق فی محاسن اهل المشرق و آن شامل شصت مجلد است و علی قاری ذکر او را در طبقات خویش آورده است. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن سوار مقری مکنی به ابوطاهر. بنا به روایت سمعانی وی در چهارم ماه شعبان سنهء 496 ه . ق. وفات کرده است و در پیش گور معروف کرخی بخاک سپرده شده. سمعانی آرد: ابوالفضل ناصر گوید گمان کنم مولد ابن سوار در سنهء 416...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن شعیب بن علی بن سنان بن بحرنسائی. صاحب کتاب سنن یکی از صحاح ستهء اهل سنت. مولد او به سال 214یا 215 ه . ق. بنساست و پس از فراگرفتن فقه و حدیث از احمدبن حنبل و غیر او در مصر سکونت گزید و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن طاهر جوبقی ادیب. از مردم جوبق، دهی به نسف.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن عبدالجبار الطبرسی القاضی که از او ولد علامه بواسطهء حسین بن ردّه روایت کند. رجوع به روضات الجنات ص302 س1 شود.
