جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شقه: (تعداد کل: 6)
شقه
[شِ قْ / شُقْ قَ] (ع اِمص) شقه. بُعد و دوری. || (اِ) ناحیه. || جهتی که مسافر قصد آنرا دارد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). || مسافت بعید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). || راهی که طی آن راهرو را به رنج آورد....
شقه
[شُقْ قَ] (ع اِ) شقه شاقه؛ سختی بسیار سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
نیوشنده ای نیز کآن می شنید
هم از شقهء کار شد ناپدید.نظامی.
|| شقه الباب؛ نیمهء در. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نیمهء چیزی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
نیوشنده ای نیز کآن می شنید
هم از شقهء کار شد ناپدید.نظامی.
|| شقه الباب؛ نیمهء در. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نیمهء چیزی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
شقه
[شِقْ قَ] (ع اِ) پاره ای از چوب و تخته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || پاره ای از عصا و جامه و جز آن که به درازا شکافته شده باشد. (منتهی الارب) (از فرهنگ اوبهی) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پارهء جامه. (دهار). پارهء جامهء...
شقه
[شِقْ قَ / قِ] (از ع، اِ) پاره و قطعه از کاغذ و پارچه و جز آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). کاغذ. (غیاث) :
طغراکش این مثال مشهور
بر شقه چنان نبشت منشور.نظامی.
- شقهء کاغذ؛ قطعهء کاغذ. صفحهء کاغذ :
چو بر شقهء کاغذ آمد عبیر
شد اندام کاغذ چو مشکین حریر.نظامی.
|| قطعه ای از...
طغراکش این مثال مشهور
بر شقه چنان نبشت منشور.نظامی.
- شقهء کاغذ؛ قطعهء کاغذ. صفحهء کاغذ :
چو بر شقهء کاغذ آمد عبیر
شد اندام کاغذ چو مشکین حریر.نظامی.
|| قطعه ای از...
شقه
[شَ / شُ قَ / قِ] (اِ) به گمان من به ضم شین و فتح قاف است و فارسی است و صورتی از شوخ است. (یادداشت مؤلف). پینهء دست و پای آدمی که از کار کردن و راه رفتن بهم رسیده و سخت شده باشد. (از ناظم الاطباء) (برهان) (از...
شقه
[شَقْ / شِقْ قَ / قِ] (از ع، اِ) از شقّه عربی و یا معرب از شاخه و شاخ، پاره. پارچه: یک شقهء گوشت؛ یعنی نیم گوسفند یا گاو کشته و مانند آنها که پوست کنده از درازا به دو نیم کرده باشند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شِقَّه شود.