جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زهیر: (تعداد کل: 23)
زهیر
[زَ] (ع ص) شکوفه دار و درخت پرشکوفه (غیاث) (آنندراج).
زهیر
[زَ] (ع ص) لاغری بواسطهء بیماری || غمناک و دلگیر (ناظم الاطباء) به هر دو معنی رجوع به اشتینگاس شود.
زهیر
[زَ] (اِخ) نام پهلوانی ایرانی (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فهرست ولف) : سر مایه و( 1) پیشروشان زهیر که آهو ربودی ز 1) - ن ل: سر مایهء ) ( چنگال شیر فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1280.
زهیر
627 م)( 1) شاعر عرب در دورهء جاهلیت و از اصحاب معلقات وی در وصف دقیق و تنسیق - [زُ هَ] (اِخ) ابن ابی سلمی ( 530 کلام متین بود و از مشهورترین شعرای عصر خود به شمار می رفت او را دیوانی است و یکی از سه شاعر متقدم...
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن اقمر، مکنی به ابوکثیر رجوع به ابوکثیر شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن القین البجلی یکی از اصحاب امام حسین (ع) که در واقعهء روز عاشورا به شهادت رسید (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 46 و 51 و 53 شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن جناب الکلبی، از بنی کنانه بن بکر از مردم یمن خطیب و شاعر بنی قضاعه و رسول آنان در نزد ملوک دوران جاهلیت بود عمری دراز کرد بسال 60 قبل از هجرت بخاطر افراط در شراب خواری درگذشت شهرت او در جنگهای بکر و تغلب است...
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن حرب از ائمهء ثقات است (منتهی الارب) رجوع به ابوخیثمه در همین لغت نامه و اعلام زرکلی و تاریخ الخلفا و ضحی الاسلام شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن حسن بن علی سرخسی، مکنی به ابونصر شافعی متوفی به سال 454 ه ق او راست: الانباء عن الانبیاء تاریخ الخلفا رجوع به کشف الظنون ج 1 ص 171 و 293 شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن سالم رجوع به ابومخارق شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن صالح بن احمدبن حنبل وی از پدر خود حدیث کرد و برادرزاده اش محمد بن احمدبن صالح از او روایت دارد و همو گوید که از احمدبن کامل القاضی گفته که زهیربن صالح در ربیع الاول 303 ه ق « زهیر ثقه است » :...
زهیر
به خدمت رسول الله « هوازن » [زُ هَ] (اِخ) ابن صرد الجشمی السعدی، مکنی به ابوصرد وی در رأس هیئت چهارده نفری از طرف قوم (ص) رسید و اسلام آوردن خود و قوم خود را به استحضار آن حضرت رسانیدند رجوع به امتاع ص 427 شود.
زهیر
عبدالعزیزبن » [زُ هَ] (اِخ) ابن قیس البلوی گویند حضرت رسول اکرم (ص) را درک کرده است و در فتح مصر و ولایت امیرش حضور داشت وی مدتی در قیروان اقامت گزید آنگاه به روم رفت و از قسطنطنیه به برقه بازگشت و در آنجا بسال « برقه » بر...
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن مالک نهدی رجوع به ابوالوازع شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن محمد بن علی المهلبی العتکی رجوع به ابوالفضل زهیر در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن محمد بن قمیر مروزی، مکنی به ابومحمد مردی زاهد بود و احمدبن منیع گوید پس از احمدبن حنبل کسی را به زهد زهیر ندیدم او از حسین بن محمد مروزی و حسن بن موسی الاشیب و یعلی بن عبید و قعنبی و عبدالرزاق روایت کرده و...
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن محمد الازدی وی از جانب ابومنصور جعفر (برادر سفاح) به ولایت سیستان رسید (آخر سنهء 141 ه ق) وی بسال ( 167 در سن چهل وسه سالگی در سیستان درگذشت (از تاریخ سیستان ص 141 و 150.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن محمد خراسانی رجوع به ابوالمنذر شود.
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن مسیب الضبی یکی از سران سپاه در عصر عباسی بود و با مأمون در جنگ با امین همراهی داشت تا آنکه مأمون ظفر بین خانقین و خوزستان) را بدو سپرد هنگامی که در بغداد به مخالفت حسن بن سهل فتنه ) « جوخی » یافت و...
زهیر
[زُ هَ] (اِخ) ابن میمون قرقبی الهمدانی رجوع به قرقبی زهیر شود.