جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زبیب: (تعداد کل: 7)
زبیب
[زَ] (ع مص) اجتماع آب دهان در دو کنج دهن (از لسان العرب ||) بسیاری موی مصدر زَبّ مصدر دیگرش زَبَب است (متن اللغه) رجوع به ازب و زبب و زببه و زباء شود (|| اِ) کف آب (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (شرح قاموس) (ناظم الاطباء) و بدین معنی...
زبیب
[زُ بَ] (ع ص مصغر) مصغر اَزَبّ، بمعنی آنکه موی صورت و گوشهایش انبوه باشد (از اقرب الموارد) مصغر مرخم ازبّ است در این بیت که شاعر گوید: فآلیت لااشری زبیباً بغیره لکل اناس فی بعیرهم خبر(محیط المحیط (||) اِ مصغر) مصغر زبّ آلت رجولیت طفل (ناظم الاطباء) مصغر زبّ...
زبیب
[زَ] (اِخ) (دیر) دیری است در نواحی خناصره روبروی دیر اسحاق (از تاج العروس از تاریخ ابن العدیم).
زبیب
[زُ بَ] (اِخ) پدر عبدالله بن زبیب جندی تابعی (منتهی الارب) پدر عبدالله بن زبیب تابعی است از قریهء جند یمن (از تاج العروس).
زبیب
[زُ بَ] (اِخ) ضبابی از شاعران اسلامی است (از تاج العروس).
زبیب
[زُ بَ] (اِخ) ابوصالح العمی او از شهربن حوشب روایت دارد (از الجرح و التعدیل تألیف ابوحاتم رازی چ حیدرآباد ج 3 ص (621.