جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بلبله: (تعداد کل: 6)
بلبله
[بَ بَ لَ] (ع مص) مصدر بِلبال است در تمام معانی. رجوع به بلبال شود.
بلبله
[بَ بَ لَ] (ع اِ) سخنی که فهمیده نشود. (از منتهی الارب). || درآویختن زبانها و مختلف شدن آن. (منتهی الارب). اختلاط لسانها. (ناظم الاطباء). || تفرق آرا و متاع. || سختی اندوه. (منتهی الارب). اندوه و گرفتگی دل. (برهان). شدت اندوه. (غیاث). || وسوسه. (منتهی الارب). وسواس. (غیاث). وسوسه...
بلبله
[بُ بُ لَ] (ع اِ) کوزه ای که نایزهء آن جانب سرش باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). کوزه بانایزه. (دهار). کوزه که لوله اش پهلوی گردن آن باشد. (غیاث اللغات). کوز که «بلبل» آن در کنار سرش باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به بلبل شود. || آوند شراب. (دهار). ||...
بلبله
[بُ بُ لَ] (اِخ) از زنان مغنی عصر اموی، و معاصر با جمیلهء سلمیه بوده است. (از اعلام النساء ج 1 ص141 از الاغانی).
بلبله
[بُ بُ لَ] (اِخ) (بنی...) بطنی است از فهم، و نسبت بدان بُلبلی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به بلبلی شود.