جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه میل: (تعداد کل: 10)
میل
[مَ یَ] (ع مص) کج گردیدن در خلقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
میل
[مَ یَ] (ع اِمص) کجی و خم در خلقت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). || کجی بنا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
میل
[مَیْ یِ] (ع ص) مرد بسیارمال. ج، ماله. (منتهی الارب، مادهء م ول) (ناظم الاطباء). مَوِّل. (منتهی الارب).
میل
[مُیْ یَ] (ع ص، اِ) جِ مائل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مائل شود.
میل
[یَ] (ع اِ) جِ میله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به میله شود.
میل
[مَ] (ع مص) میلان. میال. ممال. ممیل. میلوله. برگردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چسبیدن. (ترجمان القرآن جرجانی ص97) (تاج المصادر بیهقی). چفسیدن. گراییدن. یازیدن. گشتن. منحرف شدن. به یک سو شدن. (یادداشت مؤلف). || زدن. ضرب. (یادداشت مؤلف). || کج گردیدن شاخهء درخت و وزیدن باد بر آن و...
میل
[مَ / مِ] (از ع، اِمص، اِ) خواهش و آرزو و رغبت. (ناظم الاطباء). رغبت و خواهش. (آنندراج). خواهش و رغبت دل. (برهان). توجه و اشتیاق و شوق و عشق. (ناظم الاطباء). توجه و به فارسی با لفظ انداختن و آوردن و دادن مستعمل. (از آنندراج). توجه. (غیاث) (برهان). گراه...
میل
(معرب، اِ)(1) واحد مسافت. در روم قدیم برابر 1620 یارد انگلیسی و معادل با 1482 متر فرانسوی یا یک میل و نیم ایرانی موافق مقادیر جدید می باشد. مقدار منتهای درازی بصر از زمین. ج، امیال و میول. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مد بصر. واحد مسافت. آن مقدار...
میل
(ع اِ) هر آلت فلزی باریک و بلند. میله.
- میل انگشتر؛ میلی است فلزی مخروطی شکل که به وسیلهء آن حلقهء انگشتر را بزرگ و یا صاف می کنند. (یادداشت لغت نامه).
- میل سوپاپ؛ در اصطلاح مکانیکی محوری است که دارای برآمدگی های مخصوصی به نام «بادامک» به تعداد سوپاپهاست...
- میل انگشتر؛ میلی است فلزی مخروطی شکل که به وسیلهء آن حلقهء انگشتر را بزرگ و یا صاف می کنند. (یادداشت لغت نامه).
- میل سوپاپ؛ در اصطلاح مکانیکی محوری است که دارای برآمدگی های مخصوصی به نام «بادامک» به تعداد سوپاپهاست...
میل
(اِخ) دهی است از دهستان حومهء بخش خرقان شهرستان ساوه، واقع در 14 هزارگزی شمال ساوه و 7هزارگزی راه عمومی با 255 تن سکنه آب آن از رودخانهء علیشار و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج1).