جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه لعب: (تعداد کل: 8)

لعب

[لِ] (ع مص) بازی کردن. لَعْب. لَعِب. تلعاب. (منتهی الارب). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لعب به کسر لام، مصدر لعب به فتح عین است، یعنی کرداری از او سر زد که از آن کردار مقصود و منظور درست و صحیحی حاصل نکرد. کما ذکر الراغب و در کشف گفته:...

لعب

[لِ] (ع اِ) لعبه. (منتهی الارب). لَعِب. رجوع به لَعِب شود.

لعب

[لُ عَ] (ع اِ) جِ لعبه. (زمخشری). رجوع به لعبه شود.

لعب

[لَ عَ] (ع مص) رفتن آب از دهان کودک. (منتهی الارب). رفتن لعاب کودک. آب رفتن از دهان کودک.

لعب

[لَ عِ] (ع مص) بازی کردن. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر). لَعب. تلعاب. لِعب. (منتهی الارب).

لعب

[لَ عِ] (ع اِ) لِعْب. لعبه. بازی. (منتهی الارب).
- لهو و لعب:دریغا که فصل جوانی برفت
به لهو و لعب زندگانی برفت.
سعدی (بوستان).
عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار. (گلستان). و دیگر خدمتگاران به لهو و لعب مشغول. (گلستان سعدی چ یوسفی ص78). || (ص) بازیگر. (منتهی الارب).

لعب

[لَ] (ع مص) لِعب. لَعِب. تلعاب. بازی کردن. (منتهی الارب) (زوزنی). عبث. لهو. (منتهی الارب) :
بازیچه خانه ای است پر از کودک
لهو است و لعب پایهء دیوارش.ناصرخسرو.

لعب

[لَ] (ع اِ) بازی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) :
شاه شطرنج کفایت را یک بیدق او
لعب کمتر ز دو اسب و رخ و فرزین نکند.
سوزنی.
قضا به بوالعجبی تا کیت نماید لعب
به هفت مهرهء زرین و حقهء مینا.خاقانی.
دست خزان درفشاند چاه زنخدان سیب
لعب چمن برگشاد گوی گریبان نار.
خاقانی.
لعب دهر است چو تضعیف...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.