جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غناء: (تعداد کل: 5)
غناء
[غَ] (ع اِمص) توانگری. خلاف فقر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بمعنی غِنی است. (از منتهی الارب). رجوع به همین کلمه شود. || اغنی عنه غناء فلان؛ یعنی نایب کافی او شد و بی نیاز کرد از آن. (منتهی الارب). جانشین او شد و از وی کفایت کرد. (ترجمهء...
غناء
[غِ] (ع اِ) سرود. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). آواز خوش که طرب انگیزد. سرود. (منتهی الارب). نغمه و سرودخوانی. (غیاث اللغات) (آنندراج). آواز خوش طرب انگیز، و قیاس در آن ضم غین یعنی غُناء است چه آن به صوت دلالت میکند، و غُناء بمعنی تغنی و آوازخوانی است و...
غناء
[غُ] (ع اِمص) آوازخوانی. تغنی، و آن خواندن شعر همراه با کف زدن است و از انواع بازیها شمرده شود. (از اقرب الموارد). خنیاگری. ظاهراً معرب از خونیا (یونانی) است. و رجوع به غِنا شود.
غناء
[غَنْ نا] (ع ص)(1) مؤنث اَغَنّ. زنی که غُنّه داشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به اَغَنّ و غُنّه شود. || دهی بسیار مردم. (مهذب الاسماء). ده بسیار مردم و بسیار بنا. (منتهی الارب). دهی که مردم و ساختمان آن بسیار باشد. (از اقرب الموارد). || مرغزار بسیاردرخت و بسیارگیاه...