غناء
[غَ] (ع اِمص) توانگری. خلاف فقر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بمعنی غِنی است. (از منتهی الارب). رجوع به همین کلمه شود. || اغنی عنه غناء فلان؛ یعنی نایب کافی او شد و بی نیاز کرد از آن. (منتهی الارب). جانشین او شد و از وی کفایت کرد. (ترجمهء ترکی قاموس). یقال: مافیه غناء ذاک؛ ای اقامته و الاضطلاع به (منتهی الارب)؛ یعنی او توانایی جانشینی وی را ندارد و از وی کفایت نمیکند. (ترجمهء ترکی قاموس). || (اِ) فایده و سود. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). کفایت. (منتهی الارب). الاکتفاء و النفع. قال بعضهم: غنی الدنیا، و هو الکفایه، مقصور، و غناء الاخره، و هو السلامه، ممدود. (اقرب الموارد). || چیزی که با آن توانگر شوند. لیس عنده غناء؛ ای مایغتنی به. (اقرب الموارد).