جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عقب: (تعداد کل: 6)
عقب
[عَ] (ع مص) پی پیچیدن بر کمان. (از منتهی الارب). «عَقَب» و پی پیچیدن بر کمان و تیر و نیزه، و آنها را در این صورت «معقوب» گویند. (از اقرب الموارد). پی بر جای پیچیدن. (تاج المصادر بیهقی). || بر پاشنهء کسی زدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر...
عقب
[عَ] (ع اِ) روش و تک ستور که بعد از تک نخستین آرد. (منتهی الارب). «جری» و دویدن که پس از دویدن اول آید. ج، عِقاب. (از اقرب الموارد). || پسر. (منتهی الارب). ولد. (اقرب الموارد). || پسر پسر. (منتهی الارب). ولد ولد. (اقرب الموارد). || پاشنه، در لغت تمیم....
عقب
[عَ قَ] (ع اِ) جِ عَقَبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبه شود. || پی که از آن چلهء کمان سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج). پی سفید و پی کمان. (السامی) (مهذب الاسماء). پی سپید. (حبیش). عصب و پی که از آن «وتر» و زه کمان سازند و آن...
عقب
[عَ قِ] (ع اِ) پسر. (منتهی الارب). ولد. (اقرب الموارد). فرزند. (غیاث اللغات) :از محمد بن علی ابوحمزه و او را عقب نبوده است و ابوالقاسم و او را ایضاً عقب نبوده است... در وجود آمدند و مجموع وفات یافتند و ایشان را عقب نبود. (تاریخ قم 234). || پسر...
عقب
[عَ قِ] (اِخ) بطنی است از کنانه. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به عَقِبی شود.