عقب

معنی عقب
[عَ قِ] (ع اِ) پسر. (منتهی الارب). ولد. (اقرب الموارد). فرزند. (غیاث اللغات) :از محمد بن علی ابوحمزه و او را عقب نبوده است و ابوالقاسم و او را ایضاً عقب نبوده است... در وجود آمدند و مجموع وفات یافتند و ایشان را عقب نبود. (تاریخ قم 234). || پسر پسر. (منتهی الارب). ولد ولد. (اقرب الموارد). فرزند فرزند. (دهار). نواسه. (مهذب الاسماء) (دستور اللغه). فرزندزاده. (غیاث اللغات). وجعلها کلمه باقیه فی عقبه لعلهم یرجعون. (قرآن 43/27)؛ و آن را کلمه ای جاویدان قرارداد در عقبش، باشد که آنان بازگشت کنند. || پاشنه، و آن مؤنث است. (از منتهی الارب) (دهار). موخر قدم. (از اقرب الموارد). پاشنه. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی). ج، أعقاب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
سفرجل به است و عقب پاشنه.
ابونصر فراهی (نصاب).
- استخوان عقب، یا عظم عقب؛ یکی از هفت استخوان رسغ است و بزرگتر از جمیع آن استخوانها، و آن دارای شش سطح است: تحتانی، فوقانی، وحشی، انسی، قدامی و خلفی. (از جواهر التشریح میرزاعلی). رجوع به بحر الجواهر شود.
|| عقب الشیطان؛ نوعی از نشستن که به نشست سگ ماند. (ناظم الاطباء). عقب الشیطان فی الصلاه؛ آن است که نمازگزار بین دو سجده، دو سرین خود را بر پاشنه های خویش قرار دهد، و آن همان است که برخی از مردم آن را «اقعاء» گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به اقعاء و عَقَبه شود. || جاء فی عقب الشهر؛ یعنی آمد در اندک باقی ماندهء ماه. (منتهی الارب). سافر فی عقب الشهر؛ یعنی در آخر ماه مسافرت کرد، یا در هنگامی که اندکی از ماه مانده بود. || جهت، گویند: من أیْن کان عقبک؛ یعنی از کجا آمده ای، و آن را برای شخصی که می آید گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به عَقب شود. || سپس چیزی. (دهار): فلان یسقی عقب بنی فلان؛ او پس از آنها چارپایان خود را آب میدهد. || خلف فلان بعقبی؛ او پس از من اقامت کرد. || جاء فی عقبه؛ بر اثر او آمد. و اصل جمله چنین بوده است: جاء زید یطأ عقب عمرو؛ یعنی عمرو هر قدمی که بر میداشت زید قدم خود را بر جای آن میگذاشت، و برای تخفیف آن را بصورت «جاء عقبه» نیز گفته اند و به سکون قاف نیز خوانده شده است. || رجع فلان علی عقبه؛ یعنی او بر راهی که در عقب و پشت سر او بود به سرعت بازگشت. || هو فی عقب المرض؛ او از بیماری شفا یافت در حالی که اندکی از اثر بیماری در او مانده است. || فلان موطأ العقب؛ او بسیار اتباع است. (از اقرب الموارد). || (از ع، ق، اِ)(1) پس چیزی. دنبال پشت سر. مقابل پیش، امام، روبرو، جلو، مقابل. (فرهنگ فارسی معین) :
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را.
سعدی (گلستان).
- از عقب؛ از پی. در پی. بر پی. از دنبال : هر که را رنجی به دل رسانیدی اگر از عقب آن صد راحت رسانی از پاداش آن یک رنج ایمن مباش. (گلستان سعدی).
آفتاب اینهمه شمع از پی و مشعل در پیش
دست بر سینه زنندش که به پروانه درآی.
سعدی.
- امثال: از عقب دشمن گریخته نباید رفت. (جامع التمثیل).
- بر عقب؛ در پی. پس از : بر عقب این فتح طغان خان را عمر به آخر رسید. (ترجمهء تاریخ یمینی ص395).
- به عقب؛ به پس. به دنبال. از پی. در پی. (ناظم الاطباء).
- در عقب؛ در پس. در پی. بدنبال. از پی. (ناظم الاطباء) : همچنان در باب مرکبان خاصه که بداشته بودند در عقب این. (تاریخ یمینی ص 377).
رنج ز فریاد بری ساحت است
در عقب رنج بسی راحت است.نظامی.
آن انا را لعنه الله در عقب
این انا را رحمه الله ای محب.مولوی.
رمز ننسخ آیه أو ننسها
نأت خیرا در عقب میدان مها.مولوی.
- عقب چیزی رفتن؛ بدنبال آن رفتن.
-امثال: عقب یک شپش تا مورچه خورت میرود؛ سخت خسیس است و به مال خود دلبستگی دارد. (فرهنگ عوام).
- عقب عقبکی؛ گام برداشتن به طرف پشت سر بدون نگاه کردن به سمت عقب. (فرهنگ لغات عامیانه).
- عقب کسی فرستادن؛ پی او فرستادن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- عقب کسی کردن؛ و عقب سر کسی کردن؛ برای گرفتن کسی به دنبال او دویدن. (فرهنگ لغات عامیانه): مگر عقب سرت کرده اند!
- عقب گذاشتن کسی را؛ از کسی یا کسانی در مسابقه یا در کار یا زندگی پیش افتادن. (فرهنگ لغات عامیانه).
|| دبر. پس.
(1) - در تداول فارسی معمولاً بفتح اول و ثانی تلفظ میشود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.