جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عشوه: (تعداد کل: 3)
عشوه
[عَشْ وَ] (ع اِ) اسم المره است از مصدر عَشْو. (از اقرب الموارد). رجوع به عشو شود. || تاریکی، یا از اول شب تا ربع آن: مضی من اللیل عشوه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || کار ناپیدا نمودن و کردن. (منتهی الارب): أوطاه عشوه؛ او را بر امری...
عشوه
[عِشْ وَ / عُشْ وَ] (ع اِ) کار ناپیدا نمودن و کردن. (منتهی الارب). مرتکب کاری شدن بدون بیان و بینش. (از اقرب الموارد). عَشوه. و رجوع به عَشوه شود. || آتش که در شب از دور دیده شود، و شعلهء آتش. (منتهی الارب). شعلهء آتش که در شب از...