جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شم: (تعداد کل: 7)
شم
[شَ] (اِ) خوف. ترس. بیم. || دُم. ذنب. دنبال. || فریب. مکر. حیله. نیرنگ. دغا. || دوری. (ناظم الاطباء). نفرت و دوری. (فرهنگ جهانگیری). || مسافت. || کاروانسرا. خانه ای که در آن از مسافران پذیرایی می کنند. (ناظم الاطباء). || خانهء زیرزمینی. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). || جای باش...
شم
[شُ] (اِ) چاروق و پای افزاری که زیر آن از چرم و بالای آن از ریسمان بود. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) :
که را بنده کو بار مردم کشد
گهی شم کشد گه بریشم کشد.نظامی.
که را بنده کو بار مردم کشد
گهی شم کشد گه بریشم کشد.نظامی.
شم
[شُ] (ص) مخفف شوم. شوم. بدیمن. منحوس. (ناظم الاطباء).
شم
[شَم م](1) (ع اِمص، اِ) حس بینی که درک بویها بدان است. (از اقرب الموارد). یکی از حواس پنجگانه که عمل درک بوها از آن صادر میشود. (ناظم الاطباء). حس شامه و آن در فارسی غالباً به تخفیف میم تلفظ شود مگر در حال اضافه، مانند شر و سل و...
شم
[شَم م] (ع مص) بوییدن. (منتهی الارب)(1) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شَمیم. شِمّیمی(2). (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شم ریحان و جز آن؛ گرفت بوی آن به حاسه و شم. (از اقرب الموارد). رجوع بهمین مصادر کلمه شود. || تکبر کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب).(3) || آزموده شدن و فعل آن...
شم
[شُم م] (ع ص، اِ) جِ اَشَمّ و شَمّاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اشم و شماء شود.
شم
[شَ] (اِخ) نام پادشاه کابل جد گرشاسب. (مزدیسنا و ادب پارسی ص 417) :
ز شم زآن سپس اثرط آمد پدید
و زین هر دو شاهی به اثرط رسید.
اسدی (ایضاً).
ز شم زآن سپس اثرط آمد پدید
و زین هر دو شاهی به اثرط رسید.
اسدی (ایضاً).