جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سبع: (تعداد کل: 8)
سبع
[سَ] (ع مص) سبع قوم؛ هفتم ایشان گردیدن (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) هفت یک مال کسی گرفتن (منتهی الارب) سبع قوم؛ سبع مال ایشان گرفتن (از اقرب الموارد) (متن اللغه ||) دشنام دادن و عیب کردن یا بدندان گزیدن کسی را (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) سبع فلان؛...
سبع
[سَ] (ع عدد، ص، اِ) هفت، و سبع نِسْوَهٍ یعنی هفت زن (منتهی الارب) هفت (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56 ) (اقرب الموارد) مؤنث سبعه بر خلاف قیاس، گویند: سبعه رجال و سبع نساء (اقرب الموارد): طاف بالبیت سبعاً؛ هفت بار (از اقرب الموارد ||) جایی که در...
سبع
[سَ بُ / سَ بَ / سَ] (ع اِ) دده (منتهی الارب) (دهار) ج، اَسْبُع، سباع (منتهی الارب) حیوان درنده مطلقاً ج، اسبع، سباع یقال اقرب الموارد) دد دده (زمخشری) : همانا سبعی است که بدندان نگیرد جز آنکه مفترس سازد ) « هو من سباع البهائم و الطیر »...
سبع
[سَ بُ] (اِخ) نام صورتی از صور فلکیه از ناحیهء جنوبی و آن را بر مثال ددی توهم کنند و کواکب آن نوزده است (جهان دانش) یکی از صور جنوبی شامل 24 ستاره بشکل گرگی تخیل شده در مشرق قنطورس (یادداشت بخط مؤلف) و رجوع به التفهیم ص 94 شود...
سبع
[سُ] (ع اِ) هفت یک ج، اسباع جزئی از هفت (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) و از آن است اسباع القرآن و این محدث است (از اقرب الموارد) -حمی السبع؛ در نزد اطباء تبی است که هفت روز یک مرتبه آید بعلت کمیِ خلطی که موجب آن است (از اقرب...
سبع
[سِ] (ع اِ) نوبت آب شتر هفت روز یک بار (منتهی الارب) (اقرب الموارد) یکی از نوبتهای آب شتر که در روز هفتم آن را آب دهند (از اقرب الموارد).
سبع
[سَ] (اِخ) قریه ای است بین رقه و رأس عین بر ساحل خابور (معجم البلدان) (منتهی الارب).