جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زمزم: (تعداد کل: 7)
زمزم
[زَ زَ] (اِ) بمعنی آهسته آهسته است چه زم را آهسته گویند (برهان) آهسته آهسته و باملایمت و مشفقانه (ناظم الاطباء) در فرهنگهای پارسی زم را بمعنی آهسته گرفته و زمزم را لغتاً بمعنی آهسته آهسته دانسته اند زم در اوستا و پهلوی بمعنی زمستان آمده به کتب خاورشناسان...
زمزم
[زَ زَ] (اِخ) نام کتابی است از مصنفات زردشت (برهان) کتابی است از تصانیف زردشت (فرهنگ رشیدی) نام کتابی است از فقیر مؤلف گوید در این معنی ،« به زمزم همی گفت لب را ببست » : نیز گویند مصراع « است » مصنفات زردشت پیغمبر عجم و آن را...
زمزم
[زَ زَ] (ع ص، اِ) شتر گردن دراز (ناظم الاطباء) نام ناقه ای (منتهی الارب) (آنندراج ||) ماء زمزم؛ آب بسیار( 1) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ( 1) - در ذیل اقرب الموارد آمده: ماء زُمزِم و زَمزام و زُمازِم؛ ای بین الملح و العذب (التاج).
زمزم
[زِ زِ] (ع اِ) جماعت شتران شش ساله (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) رجوع به زمزمه شود.
زمزم
[زُ مَ زِ] (اِخ) چاه زمزم (ناظم الاطباء) رجوع به زَمزَم (اِخ) شود.
زمزم
[زِ زَ] (اِخ)( 1) موضعی است به خوزستان از نواحی جندیشاپور و لفظی است عجمی (از معجم البلدان) بر وزن درهم نام موضعی به خوزستان (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ( 1) - در معجم البلدان این کلمه زُمَّزم ضبط شده است.