جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زخم: (تعداد کل: 6)
زخم
[زَ] (اِ) این لغت در پهلوی هم بوده است (از فرهنگ نظام) پهلوی زخم( 1) یا زحم( 2) زام( 3)کردی افغانی زخم، بلوچی زخم و زام (شمشیر) (فقه اللغهء هرن( 4) ص 652 ) گیلکی زخم جراحتی که بوسیلهء آلات جارحه یا ناخن و دندان و مانند آن بهم رسد...
زخم
[زَ] (ع مص) سخت راندن کس را (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از ناظم الاطباء).
زخم
[زَ خَ] (ع مص) تباه شدن و گندیدن گوشت (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (آنندراج) پلید شدن و گندیدن گوشت مثل ازخام از باب افعال پس آن گوشت زَخِم است یعنی گندیده و فیه زَخَمه؛ یعنی در آن گندیدنی هست و این مخصوص...
زخم
[زَ خِ] (ع ص) گندیدهء تباه شده (منتهی الارب) گندیده و تباه شده (آنندراج) گندیده یا این که زخم گوشتی است که میباشد تباه و پر است چربش و بوی در آن (از ترجمهء قاموس) (از تاج العروس) گوشت چرب بدبو پلید بدبو (از متن اللغه) گندیدهء تباه گشته فاسد...
زخم
[زَ] (اِخ) موضعی است (منتهی الارب) (آنندراج) یاقوت آرد: نصر گوید، زخم (با فتح زاء) جایی است در نزدیکی مکه و در این شعر که از طرفه و یا بگفتهء برخی از مخبل سعدی است نام آن موضع آمده بیت این است : لم تعتذر منها مدافع ذی ضال و...
زخم
[زَ] (اِخ) در نهایه است که نام کوهیست نزدیک مکه (از منتهی الارب).