جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دوی: (تعداد کل: 8)
دوی
[دُ] (حامص) دو بودن دوتا بودن اثنینیت دوگانگی مقابل یگانگی و یکتایی (یادداشت مؤلف) : نباید از تو بخیلی چو از رسول دروغ دروغ بر تو نگنجد چو بر خدای دوی منوچهری دو یا راست باشند یا بیش و کم دوی هر دو را بازدارد ز هماسدی و هرچه جز...
دوی
[دَ وی ی] (ع اِ) وزش باد و بانگ آن (از منتهی الارب) آواز باران و رعد از دور (یادداشت مؤلف) آواز باد (غیاث) (آنندراج) ||صوت که از آن چیزی فهمیده نشود، دوی ذباب دوی نحل (یادداشت مؤلف) بانگ زنبور عسل (ناظم الاطباء) آواز مگس و پشه (غیاث) (آنندراج) بانگ...
دوی
[دَ وَنْ] (ع مص) بیمار گردیدن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) بیمار شدن (المصادر زوزنی ||) کینه ور شدن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) کینه ور شدن دل (المصادر زوزنی ||) مردن از بیماری باطن (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
دوی
[دَ وا] (ع اِ) بیماری (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج (||) ص) بیمار و مذکر و مؤنث در آن یکی است: رجل دوی و امرأه دوی (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) مردی تباه (مهذب الاسماء ||) مرد گول (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) احمق (مهذب الاسماء ||) ملازم جای خود...
دوی
[دَ] (ع ص، اِ) مرد بیمار (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) بیمار ناخوش (یادداشت مؤلف ||) مرد احمق و کودن (از ناظم الاطباء ||) مردی که در جایی بماند ملازم جای خود (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء ||) آنچه باطنش فاسد باشد (فرهنگ فارسی معین ||) حیله ور...
دوی
[دُ وی ی] (ع اِ) بیابان (ناظم الاطباء ||) کس: ما به دوی؛ نیست در آن کسی (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
دوی
[دُ / دِ وی ی] (ع اِ) دَوی جِ دواه (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) و رجوع به دَوی و دواه شود.
دوی
[دُوْ وی ی] (ع اِ) بیابان (منتهی الارب ||) کس: ما بها دوی؛ نیست در آن کسی (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).