جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جرس: (تعداد کل: 9)
جرس
[جَ رَ] (ع اِ) درای و زنگ. (منتهی الارب). جسمی توخالی که از آهن و مس سازند و آلتی بر آن کوبند تا آواز دهد. (از المنجد). درای. (دهار) (مهذب الاسماء نسخهء خطی) (آنندراج). زنگ. (انجمن آرا). مطلق زنگ. (برهان) (ناظم الاطباء). درای کلان و گهریال. (غیاث از بهار عجم)....
جرس
[جَ رَ] (ع اِ) آواز یا آواز پنهانی. جَرس. جِرس. (متن اللغه). رجوع بکلمات مزبور شود.
جرس
[جَ] (ع اِ) پاره ای از هر چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گروهی از هر چیز. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). یقال: «مضی جرس من اللیل؛ ای طائفه منه». (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جرس من اللیل؛ ای طائفه. (از متن اللغه). ج، جُروس. (متن اللغه). ||...
جرس
[جَ] (اِ صوت) صدایی را نیز گفته اند که از برهم خوردن دو چیز حاصل شود. (برهان). اسم صوت و در عربی هم آمده. (حاشیهء برهان چ معین). صدایی باشد که از بر هم خوردن دو چیز حاصل گردد. (فرهنگ جهانگیری) :
شده از جرس درها دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه(1).
فخرالدین...
شده از جرس درها دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه(1).
فخرالدین...
جرس
[جِ] (ع اِ) اصل هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصل. (متن اللغه) (اقرب الموارد). یقال «هو مِن خیر جرس». (از اقرب الموارد). || آواز یا آواز خفی. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از منتهی الارب). جَرس. (اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.
جرس
[جَرْ رَ] (ع مص) کلاه دراز بر سر مجرم گذاشتن و بدور شهر گردانیدن. (از دزی). رجوع به جرس شود.
جرس
[جَرْ رَ] (اِ صوت) صدایی که از برهم زدن دو چیز براید.(1) (انجمن آرا) :
شد از آن جرس در دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه.فخرالدین گرگانی.
(1) - در دیگر فرهنگها جرس بسکون بدین معنی است. رجوع بجرس شود.
شد از آن جرس در دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه.فخرالدین گرگانی.
(1) - در دیگر فرهنگها جرس بسکون بدین معنی است. رجوع بجرس شود.
جرس
[جَ] (اِخ) یا جرز. نام شهری است در جنوب اسپانیا واقع در پنجاه هزارگزی شمال شرقی ایالت قادیس. این شهر دارای کلیساها و معابد متعدد است و شراب آن بخوبی شهرت دارد، و طارق بن زیاد با تصرف شهر مزبور فتح اسپانیا را تکمیل کرد. این شهر بسال 1255 م....
جرس
[جَ رَ] (اِخ) نام پسر لاطم بن عثمان بن مزینه است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از لباب الانساب).