جرس
[جَرْ رَ] (اِ صوت) صدایی که از برهم زدن دو چیز براید.(1) (انجمن آرا) :
شد از آن جرس در دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه.فخرالدین گرگانی.
(1) - در دیگر فرهنگها جرس بسکون بدین معنی است. رجوع بجرس شود.
شد از آن جرس در دایه آگاه
شنید آواز گفتار شهنشاه.فخرالدین گرگانی.
(1) - در دیگر فرهنگها جرس بسکون بدین معنی است. رجوع بجرس شود.