جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ترکه: (تعداد کل: 7)
ترکه
[تَ کَ] (ع اِ) خود آهنین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خود آهنین. (از اقرب الموارد). خود آهنین که جنگجویان بر سر نهند. (از المنجد). || بیضهء شترمرغ که گذاشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). بیضهء شترمرغ و یا هر مرغی که جوجه از آن بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء). بیضهء...
ترکه
[تَ رِ کَ] (ع اِ) میراث مرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنچه مال و متاع از مرده ماند. (غیاث اللغات) (آنندراج). میراث. (آنندراج)... و تِرکَه الشی ء المتروک و منه: ترکه المیت. (اقرب الموارد) (المنجد). آنچه را که آدمی در این جهان می نهد و خود بسرای دیگر رود. (از...
ترکه
[تَ رِ کَ](1) (ع اِ) مأخوذ از ترکه تازی، میراث و آنچه از شخص متوفی باقی ماند. پس نهاد. (ناظم الاطباء). مرده ریگ :پارسازاده ای را نعمت بیکران از ترکهء عمان بدست افتاد. (گلستان). چون از آن آگاهی یافتند به قم آمدند و ترکه او برداشتند. (تاریخ قم ص216). و...
ترکه
[تَ کَ / کِ] (اِ) شاخهء بلند و باریک و سبز از هر درختی مانند ترکهء انار و ترکهء بید. (ناظم الاطباء). شاخ تر و باریک درخت. شاخ باریک و لمس بی گره، یکساله یا دو سالهء درختی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : که ایشان را مثل زدند و تشبیه...
ترکه
[تُ کِ] (اِخ) دهی است از دهستان جوانرود که در بخش پاوهء شهرستان سنندج و 49 هزارگزی جنوب خاوری و 7 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه و 4 هزارگزی جنوب قلعهء جوانرود قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه...
ترکه
[تُ کِ] (اِخ) ده کوچکی از بخش گوران شهرستان کرمانشاه است که نزدیک آبادی علیکه واقع است و 50 تن سکنه دارد که از تیرهء تفنگچی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ترکه
[تُ کَ] (اِخ) صاین الدین علی بن محمد بن محمد ترکه. رجوع به صائن اصفهانی شود.