ترکه
[تَ رِ کَ](1) (ع اِ) مأخوذ از ترکه تازی، میراث و آنچه از شخص متوفی باقی ماند. پس نهاد. (ناظم الاطباء). مرده ریگ :پارسازاده ای را نعمت بیکران از ترکهء عمان بدست افتاد. (گلستان). چون از آن آگاهی یافتند به قم آمدند و ترکه او برداشتند. (تاریخ قم ص216). و رجوع به تَرِکَه شود.
- ترکهء خانه؛ اثاث البیت. (ناظم الاطباء).
(1) - در تداول فارسی تَرَکَه تلفظ میشود.
- ترکهء خانه؛ اثاث البیت. (ناظم الاطباء).
(1) - در تداول فارسی تَرَکَه تلفظ میشود.