جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حسین ابوحامد بوسنجی از بوسنج ترمذ. رجوع به تاج العروس کلمهء «بوسنج» شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حسین ارجانی رجوع به ابوبکر ناصح الدین ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حسین جُرَیْری. مکنی به ابومحمد. از عرفای اواخر مائهءسیم و اوایل مائهء چهارم است و بعضی پدرش را حسین بن محمد نوشته اند معاصر است با معتضد و مکتفی و مقتدر و او نیز از فضلای عرفاست و شریعت و طریقت را با هم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حسین کلاباذی مکنی به ابونصر. او راست: اسماء رجال بخاری. وفات وی به سال 398 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن الحشاء مکنی به ابوجعفر حکیم. او راست: مفید العلوم و مبیدالهموم دائر بر تفسیر الفاظ لغوی طبی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حفص الخلال البصری. رجوع به ابن الخلال القاضی ابوعمر احمد ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حمادهء کاتب. مکنی به ابوالحسن. او یکی از افاضل کتاب و صاحب تصانیف است و درک صحبت ادبا کرده است. او راست: کتاب امتحان الکتاب و دیوان ذوی الالباب. کتاب شحذالفطنه. کتاب الرسائل.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حمدان بن عازم زندی. مکنی به ابوبکر. از مردم زند قریه ای به بخارا. و ابوعبدالله حافظ غنجار از او روایت کند. و جدّ او حمدان از خلف بن هشام بزار روایت کند و ابوکامل البصیر البخاری، صاحب ترجمه را ذیل کلمهء زندنه آورده...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حمیدبن سلیمان بن حفص بن عبدالله بن ابی الجهم بن حذیفه بن غانم بن عامربن عبدالله بن عبیدبن عوتج ابن عدی بن کعب العدوی الجهمی. و کنیت او ابوعبیدالله است و از بنی عدی بن کعب القرشی است و نسبت وی بجد او ابوالجهم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حنبل بن هلال بن اسدبن ادریس بن عبدالله بن حیان بن عبدالله بن انس بن عوف بن قاسط بن مازن بن شیبان بن ذهل بن ثعلبه بن عکابه بن صعب بن علی بن بکربن وائل بن قاسط بن هنب بن اقصی بن دعمی بن...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن حنبلی مقدسی ملقب بشهاب الدین. او راست: تفسیر. وفات وی به سال 728 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خالدبن عبدالرحمان بن محمد بن علی. مکنی به ابوجعفر. وی اصلا از مردم کوفه است از بزرگان محدثین امامیه معدود و خداوند مصنفات مفیده است شیخ طوسی علیه الرحمه او را از اصحاب امام محمد تقی جواد و امام علی بن محمد هادی علیهماالسلام...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خالد براثی محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خالد برقی کاتب. رجوع به احمدبن ابی عبدالله بن محمد بن خالدبن عبدالرحمان احمدبن محمد بن خالد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خضر. ملقب به شهاب الدین. متوفی به 785 ه . ق. او راست: شرح دررالبحار در فروع. و حاشیه ای بر شرح فناری بر ایساغوجی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خضر عمری شافعی کازرونی ملقب بنورالدین. نزیل مکه. او راست: الصراط المستقیم فی تبیان القرآن الکریم. و طوالع الانوار. و آن تفسیری مختصر است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خلف اشبیلی الحوفی الفرضی مکنی به ابوالقاسم و ملقب بفقیه. رجوع به ابوالقاسم احمد ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن خلف بن اللیث مکنی به ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد بن اللیث ملقب به امیر شهید شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن دراج، معروف به ابن دراج اندلسی شاعر. ثعالبی گوید: وی در صقع اندلس چون متنبی بدیار شام بود. وفات وی به سال 421 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن دلان. افسانه نویسی از مسلمانان. (از ابن الندیم).