جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوعبدالله: (تعداد کل: 918)
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن اسحاق. محمد بن یسار. رجوع به ابن اسحاق ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن اسفکسار محمد بن خفیف شیرازی. از پیشروان طریقت صوفیه مولد و منشأ او شیراز است. پدر او از مردم آن شهر و مادرش نیشابوریه است و او جامع علوم ظاهر و باطن و ملقب بشیخ الاسلام و شیخ المشایخ بود و از شاگردان ابوطالب...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن اعرابی محمد بن زیاد. رجوع به ابن اعرابی ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن باذش. از نحات مغرب است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن باکو. علی بن محمد بن عبدالله شیرازی. یکی از فضلای عرفای اواخر مائهء چهارم و اوائل مائهء پنجم است. او درک صحبت شیخ ابوعبدالله خفیف کرده و در سفر نیشابور به خدمت امام قشیری و شیخ ابوسعید ابوالخیر رسیده و مدتی با شیخ ابوالعباس...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن بسر. صحابی است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن بطوطهء رحاله. رجوع به ابن بطوطه ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن بطه. محمد بن محمد بن حمدان. رجوع به ابن بطه... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن بیّع. محمد بن عبدالله حاکم. رجوع به ابن بیّع حاکم... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن الثلجی خراسانی محمد بن شجاع الثلجی. رجوع به ابن الثلجی خراسانی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن جلاء صوفی، احمدبن یحیی. یکی از شیوخ متصوفه و از زهاد مشهور. مولد او بغداد بود و سپس به شام اقامت گزید و مصاحبت ابوتراب نخشبی و ذوالنون کرد و بروز شنبه دوازدهم رجب سال 136ه . ق. درگذشت و ابن جوزی گوید: از...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن جماعه کنانی محمد بن ابراهیم فقیه. رجوع به ابن جماعه بدرالدین ابوعبدالله... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن جماعه، محمد بن ابی بکر. رجوع به ابن جماعه ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن الحاج. او راست: کتاب المناسک.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن حاجه. یکی از علمای نحواز مردم شذونهء(1) اندلس.
(1) - Sidonia.
(1) - Sidonia.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن حاکم نیشابوری. او راست: فوائدالشیوخ. و وفات وی به سال 405 ه . ق. بوده است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن حجاج شاعر. حسین بن احمدبن محمد بن جعفربن محمد بن الحجاج. وفات به سال 391 ه . ق. رجوع به ابن حجاج ابوعبدالله... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن حسن (سیّد...) معروف به قرکار(1). او راست: شرح تلخیص المفتاح. (کشف الظنون).
(1) - شاید مصحف کلمهء فرگار.
(1) - شاید مصحف کلمهء فرگار.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن حمّاد. محمد بن علی مورّخ. رجوع به ابن حماد ابوعبدالله... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن خالویه حسین بن احمد همدانی نحوی. رجوع به ابن خالویه ابوعبدالله حسین... شود.