ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن جلاء صوفی، احمدبن یحیی. یکی از شیوخ متصوفه و از زهاد مشهور. مولد او بغداد بود و سپس به شام اقامت گزید و مصاحبت ابوتراب نخشبی و ذوالنون کرد و بروز شنبه دوازدهم رجب سال 136ه . ق. درگذشت و ابن جوزی گوید: از او روایت حدیثی نشنیده ایم و او گفت هر که همت از اکوان برتر داشت بمکوّن رسید آنکه همت بسوای حق گماشت از حق باز ماند چه حق تعالی عزیزتر از آن است که بشریک راضی باشد. و شیخ عطار در تذکره الاولیاء گوید: ابوعبدالله بن الجلا رحمه الله علیه از مشایخ کبار شام بود و محمود و مقبول این طایفه بود و مخصوص بکلمات رفیع و اشارات بدیع و در حقایق و معارف و دقایق و لطایف بی نظیر بود. ابوتراب و ذوالنون مصری را دیده بود و با جنید صحبت داشته. ابوعمرو دمشقی گفت از او شنیدم که گفت در ابتدا مادر و پدر را گفتم مرا در کارخدای کنید، گفتند کردیم پس از پیش ایشان برفتم مدتی، چون باز آمدم بدر خانه رفتم و در بزدم گفتند مارا فرزندی بود بخدای بخشیدیم و آنچه بخشیده ایم بازنستانیم و در به من نگشادند. نقل است که سؤال کردند از فقر، خاموش شد پس بیرون رفت و باز آمد گفتند چه حال بود گفت چهاردانگ سیم داشتم شرمم آمد که در فقر سخن گویم آنرا صدقه کردم. پرسیدند که مردکی مستحق فقر گردد گفت اگر نه شرف تواضع استی حکم فقیر آنستی که بزودی میلنجیدی.(1) و گفت تقوی شکر معرفت است و تواضع شکر عز و صبر شکر مصیبت. و گفت هر حق که با او باطلی شریک تواند بود از قسم حق بقسم باطل آمد و بجهت آنکه حق غیور است و گفت قصد کردن تو برزق ترا از حق دور کند و محتاج خلق گرداند. رجوع به تذکره الاولیاء و صفه الصفوه ج 2 ص 250 شود.
(1) - رجوع به لنجیدن و لنجه شود.
(1) - رجوع به لنجیدن و لنجه شود.