جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه هاشم: (تعداد کل: 50)

هاشم

[شِ] (ع ص) آنکه نان در اشکنه خرد میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه؛ فهو هاشم. (اقرب الموارد). || کوه نرم. (یادداشت مؤلف). || دوشندهء شیر. (یادداشت مؤلف). ج، هُشُم.

هاشم

[شِ] (اِخ) پدر برخی از سی نفر شجاعان داود بود. (قاموس کتاب مقدس).

هاشم

[شِ] (اِخ) آچین. پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماترا که سابقاً در دست دولت هلند بوده است. دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است. جمعیت آن 710000 تن و پایتخت آن کوتاراجا(1)میباشد.
(1) - Kota-Radja.

هاشم

[شِ] (اِخ) از اطبای قرن سوم هجری در مصر و طبیب دربار احمدبن طولون اولین امیر سلسلهء بنی طولون مصر بود. وی شاگرد سعیدبن توفیل طبیب مخصوص احمدبن طولون بود و همو وی را به شغل طبابت حرم احمد برگماشت. (عیون الانباء فی طبقات الاطباء ص84).

هاشم

[شِ] (اِخ) از رواه است. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی دربارهء مرگ عمر بن عبدالعزیز خلیفهء اموی نقل کرده است. رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص280 شود.

هاشم

[شِ] (اِخ) (سلطان...) از حکام تنکابن. وی در سال 910 ه . ق. بعد از کار کیا میرسیّد به حکومت تنکابن رسید. هاشم بر ضد برادر خود سلطان حسن که حکومت «بیه پیش»(1) را غصب کرده بود شورید، ولی شکست یافت و میرحسین بن کارکیا یحیی کیا جانشین او شد....

هاشم

[شِ] (اِخ) (سید...) از سادات مرتضوی هزارجریب منسوب به خانوادهء جبرئیلی(1) که بین سالهای 934 و 973 ه . ق. در هزارجریب (مازندران) حکومت رانده است. (ترجمهء سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص191).
(1) - مؤسس خانوادهء سادات مرتضوی هزارجریب «سیدعماد» بود که از جانب امیر تیمور به حکومت هزارجریب منصوب...

هاشم

[شِ] (اِخ) (میر...) از وزراء و حکام مازندران در دورهء صفویه. (ترجمهء مازندران و استرآباد رابینو ص186).

هاشم

[شِ] (اِخ) (میر...) از شعرای قرن نهم هجری، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی دربارهء وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع نیک دارد. و این بیت را از اشعار او آورده:
هر جا که نام مجنون یا کوهکن برآید
جای سخن نماند...

هاشم

[شِ] (اِخ) دهی است از دهستان نودان بخش کوهمرهء نودان شهرستان کازرون، واقع در 9 هزارگزی شمال نودان و شمال کوه تل مرگ و جنوب رودخانهء شاپور. در دامنه قرار گرفته. هوای آن معتدل مالاریایی است با 83 تن سکنه. فارسی و لری زبانند. از رودخانهء شاپور مشروب میشود. محصول...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن ابی هاشم کوفی. محدث است و از پدرش روایت کرده. ابن حبان او را ثقه ذکر کرده است. (لسان المیزان ج6 ص184).

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن احمدبن حسین بن سلیمان الموسوی احسائی. فقیه امامی از مردم احساء (نجد) بود. وی به سال 1309 ه . ق. وفات یافت و از جمله آثارش: کتاب «انموذج الحق المبین-خ» در اصول فقه مذهب شیعه و «ارجوزه فی الارث-خ» و «ارجوزه فی التوحید - خ» و «ایضاح...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن اخی الابرد. جاحظ از قول احمدبن عبدالرحمان الحرانی، داستانی دربارهء مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم حاکم بغداد در زمان مأمون و معتصم و الواثق آورده و در آن ذکری از هاشم که یکی از مهمانان آن مجلس بوده کرده است. رجوع به کتاب التاج چ مصر...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن البِرِند. محدث است.

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حازم بن ابی نمی. امیری از بزرگان یمن که از سال 1036 تا 1039 ه . ق. حکومت بیت الفقیه (شهری در تهامهء یمن) و توابعش را عهده دار بود. سپس والی لجب و محرق گردید و در سال 1045 ه . ق. زُبَید را به تصرف...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حرمله بن الاشعر المری. از قبیلهء بنی مره پسر عوف بن ذبیان. وی از سواران و جنگجویان دورهء جاهلیت عرب و رئیس و مهتر قبیلهء بنی مره بن عوف بود. معاویه بن عمرو السلمی برادر خنساء شاعرهء معروف دورهء جاهلیت، به دست وی کشته شد. توضیح آنکه...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حسان. صاحب عیون الاخبار، داستانی از قول وی که او نیز از قول مردی از قبیله بنی تمیم نقل کرده، در کتاب خود آورده است. برای اطلاع بیشتر رجوع به عیون الاخبار ج4 ص130 شود.

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حسن بن محمد الرستمی، مکنی به ابوغالب. صاحب ترجمهء محاسن اصفهان ابیات زیر را که در وصف اصفهان است به وی نسبت داده:
اذا احیاءالبلاد لنا حیاها
و اردی من عز الیه صداها
سقی الارض المدینه ماء ورد
زکی العرف لایسقی سواها
وردت عاجلا ایدی اللیالی
علیها ما نضته من حلاها
لقد کانت لنافی...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حسین بن عمر عیسی الشافعی. نحوی است و به حدیث و لغت مشغول بود. از مردم حلب و مدرس مدرسهء بهائیه حلب بود، سپس به تدریس حدیث در جامع کبیر و جامع عادلیه پرداخت. از آثار اوست: «شرح الفیهء ابن مالک» در نحو و کتاب کوچکی به...

هاشم

[شِ] (اِخ) ابن حکیم مشهور به المقنع. رجوع به المقنع شود.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.