ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) ابن السکیت یعقوب بن اسحاق. رجوع به ابن السکیت... شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) ابن محمد سمعان. خواهرزادهء خواجه ابومحمدبن ابی احمد و یکی از شیوخ تصوف. وفات وی به هشتادوچهارسالگی در 459 ه . ق. بود. رجوع به نفحات الانس جامی چ هند ص208 شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) احمدبن جمیل المروزی. محدث است. و از ابن المبارک روایت کند.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) اسباط بن نصر. محدث است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) اقلیدسی. مهندس و عالم ریاضی. او راست: شرح ثمرهء بطلیموس. ظاهراً صاحب ترجمه همان ابویوسف رازی یا شیرازی است. رجوع به ابویوسف الرازی شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) الرازی. او راست: تفسیر مقالهء عاشرهء اصول اقلیدس و آنرا بنام ابن العمید کرده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص64 س21 و رجوع به ابویوسف اقلیدسی شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) الصقیل. حجاج بن ابی زینب واسطی. محدث است و از او یزیدبن هارون روایت کند.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) الغسولی. یکی از صلحاء و زهاد معاصر احمدبن حنبل. جنید از سری آرد که ابویوسف غسولی در حدود روم میزیست و با غازیان بغزای روم میشد و چون مسلمانان ببلدی از بلاد روم درمی آمدند از ذبایح و نیز فوا که آن شهر تناول می کردند...
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) ایشع القطیعی النصرانی. او را کتابی بوده است در کشف از مذاهب حرنانیین معروف بصابئین. (ابن الندیم).
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) جنی. از روات است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) حجاج بن ابی زینب واسطی. ملقب به الصقیل. محدث است و یزیدبن هارون از او روایت کند.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) عبدالسلام بن محمد قزوینی. رجوع به عبدالسلام... شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) عبدالله بن سالم الزبیدی الحمصی. محدث است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) عبدالله بن سلام. صحابی است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) عقبه بن علقه البیروتی. محدث است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) قزوینی. او راست: تفسیری بزرگ بر قرآن کریم و گویند بیش از سیصد مجلّد.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) کاتب. از اواسط نقله و مترجمین بعربی. او بعض تصانیف بقراط را بعربی نقل کرده است.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) ماجشون. رجوع به یعقوب بن ابی سلمه بن دینار شود.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) محمد بن کثیربن عطاء یمانی. محدث است و از اوزاعی و معمربن شوذب روایت کند.
ابویوسف
[اَ بو سُ] (اِخ) محمد بن وهب یمانی. محدث است.
