ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) مروزی. ابن ابی اصیبعه در ترجمهء ابونصر فارابی آرد که: شیخ ابوسلیمان محمد بن طاهربن بهرام سجستانی در تعالیق خویش آورده است که یحیی بن عدی وی را خبر داد که متی (بن یونان) ایساغوجی را از مردی نصرانی فراگرفت و قاطیقوریاس و باری ارمنیاس...
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) مسلم الفتات زاذان. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) معن بن عیسی. القوال. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) المکی تابعی است. او از فروخ مولی عثمان و از او هیثم بن رافع روایت کند.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) الملائی. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) ملک الموت. عزرائیل. رجوع به ابویحیی مطلق و رجوع به بویحیی شود.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) مولی جعده. تابعی است. او از ابی هریره و از او اعمش روایت کند.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) مهدی بن میمون. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) الناقد. زکریابن یحیی بن عبدالملک. یکی از کبار اخیار و او از خالدبن خداش و فضیل بن عبدالوهاب و احمدبن حنبل به اسناد روایت کند و احمدبن حنبل می گفت ابویحیی ناقد مردی صالح است. وفات ابویحیی در جمعهء بیست و دوم ربیع الاخر سال...
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) هشام بن سلیمان. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) هلالی. احنف تمیمی مدنی. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) یحمدبن الولید الحمصی. محدث است.
ابویحیی
[اَ بو یَ یا] (اِخ) یمنی. تابعی است او از ابن عمر و از او پسرش سعید روایت کند.
ابویزید
[اَ بو یَ] (ع اِ مرکب) عقعق. (المرصع). عکه. کلاژه. غلبه. کندش. شمشیردنبه. (نطنزی). زاغچه. کلاژاره.(1)
(1) - و آن مرغی است که بیونانی Picus و بلاطینیّه Pica (Pie) نامند.
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) محدث است. و او از ابی سلام اسود روایت کند. (الکنی للبخاری).
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) از علمای زمان صفویه معاصر شاه عباس و شیخ بهائی. او از نسل ابویزید بسطامی است و او راست: رساله ای در قضا و قدر که بنام امیر مظفر کرده است و کتاب معارج التحقیق و جز آن.
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) محدث است و عطاءبن السائب از او روایت کند.
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) صاحب حبیب السیر آرد که: در ایام دولت القائم باَمرالله محمد بن المهدی مکنت داری ابویزید نام جمعی از اهل سنت و جماعت را با خود متفق ساخته رایت مخالفت قائم بأمرالله را بر افراخت. قائم بمحاربهء او قیام کرده منهزم بقلعهء مهد [ مهدیه؟ ]...
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) ابان بن یزید بصری. محدث است.
ابویزید
[اَ بو یَ] (اِخ) ابن اویس (سلطان) ایلخانی. وی بدست عادل آقا از امرای دولت ایلخانی پس از قتل سلطان حسین جلایر توسط برادرش سلطان احمد بسلطنت رسید و با سلطان احمد بجنگ پرداخت عاقبت امیر ابخاز بین آن دو واسطهء صلح شد و مقرر گردید که آذربایجان به استقلال...
