ابوالفتوح
[اَ بُلْ فُ] (اِخ) نجم الدین بن صلاح. احمدبن محمد بن السری. رجوع به نجم الدین... شود.
ابوالفتوح
[اَ بُلْ فُ] (اِخ) نصربن محمد موصلی. رجوع به نصر.... شود.
ابوالفتوح
[اَ بُلْ فُ] (اِخ) نصراللهبن عبدالله بن مخلوف. معروف به ابن قلاقس. رجوع به ابن قلاقس... و رجوع به نصرالله... شود.
ابوالفتوح
[اَ بُلْ فُ] (اِخ) یحیی بن حبش. شهاب الدین سهروردی. رجوع به ابوالفتوح شهاب... شود.
ابوالفتیان
[اَ بُلْ فِتْ] (اِخ) ابن حیوس. رجوع به ابوالفتیان محمد بن سلطان... شود.
ابوالفتیان
[اَ بُلْ فِتْ] (اِخ) محمد بن سلطان بن محمد بن حیوس بن محمد بن المرتضی بن محمد بن هیثم بن عدی بن عثمان الغنوی ملقب به صفی الدوله مدعو به امیر. و این شهرت از آنروست که پدر او از امرای مغرب بوده است. او یکی از شعرای شامی و...
ابوالفخر
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) مسعودبن سعدبن سلمان جرجانی شاعر معروف. رجوع به مسعود... شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) ابن کثیر عمادالدین اسماعیل بن عمر. رجوع به ابن کثیر... شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن ابراهیم علیهما السلام. رجوع به اسماعیل... شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن ابراهیم بن جماعهء کنانی. رجوع به اسماعیل... شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن طغتکین بن ایوب. از سلاطین ایوبی یمن ملقب به الملک المعز (از 593 تا 598 ه . ق.).
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن علی بن محمودبن عمر بن شاهنشاه بن ایوب. و لقب او الملک المؤید و الملک الصالح عمادالدین. امیری فاضل از خاندان ایوبی. مولد وی در جمادی الاولی سال 672 ه . ق. به دمشق بود. او پس از کسب فضائل و آداب وقت و...
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن عمر. رجوع به ابن کثیر شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن محمد بن ابراهیم. رجوع به اسماعیل... شود.
ابوالفداء
[اَ بُلْ فِ] (اِخ) اسماعیل بن محمد بن رسلان حنبلی بعلی. او راست: وسیله المتلفظ الی کفایه المتحفظ.
ابوالفرات
[اَ بُلْ فُ] (اِخ) شدادبن ابی العالیه. از روات حدیث است.
ابوالفرج
[اَ بُلْ فَ رَ] (ع اِ مرکب)جوذاب. گوذاب. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). طعامی از برنج و شکر و گوشت. (قاموس در لغت جوذاب). جوذابه. ابوالحسن. صاحب برهان گوزاب را با ازاء اخت الرا ضبط کرده و گوید آن آشی است که از گوشت و برنج و نخود و گردکان...
ابوالفرج
[اَ بُلْ فَ رَ] (اِخ) ابن ابی سعید یمامی. ابن ابی اصیبعه گوید: او در صناعت طبیه فاضل و در علوم حکمیه متمیز بود و در نزد پدر خویش صناعات طبیه و حکمیه را فرا گرفت و در شرح حال او آمده است که آنگاه که شیخ الرئیس ابوعلی بن...
ابوالفرج
[اَ بُلْ فَ رَ] (اِخ) ابن تلمیذ یحیی. رجوع به ابن تلمیذ معتمدالملک ابوالفرج یحیی شود.
ابوالفرج
[اَ بُلْ فَ رَ] (اِخ) ابن جوزی عبدالرحمن بن ابی الحسن علی بن محمد بن علی. رجوع به ابن جوزی عبدالرحمن شود. از کتب اوست: احکام النساء. کتاب الاذکیاء. الارج فی الموعظه. احکام الاشعار باحکام الاشعار. ارشاد المریدین فی حکایات الصالحین. اریب فی تفسیر الغریب. اسباب النزول. اعمار الاعیان. کتاب...