جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه گیل: (تعداد کل: 6)

گیل

(اِخ)(1) به قوم ساکن گیلان اطلاق شود. (حاشیهء برهان قاطع چ معین) (معجم البلدان). اسم طوایفی است که در ولایت گیلان در کوههای شمالی یعنی خلخال و طارم سکنی داشته اند و یونانیها آنها را کادوسی مینامیدند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص263) :
سپر در سپر گیل مشکین کله
خروشان همه چون هزبر...

گیل

(اِ) نام فارسی زعرور باشد. (فهرست مخزن الادویه). گیلک. گیل سرخ. رجوع به زعرور و کیل شود.

گیل

(اِخ) نام کسی است که کشتیهای ایران را در مراجعت از یونان که دچار طوفان شده بود نجات داد و نزد داریوش آورد. (از تاریخ ایران باستان ص562).

گیل

(اِخ) معرب جیل. قریه ای است از نواحی بغداد پایین تر از مداین و بعد از زرارین. آن را گیل و گال گویند. (از معجم البلدان). رجوع به جیل شود.

گیل

(اِخ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 6هزارگزی راه عمومی. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنهء آن 143تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی...

گیل

(اِخ) ابن گیلانشاه ملقب به گاوباره (گاوبره). سرسلسلهء ملوک گاوباره باشد. اولیاءالله در تاریخ رویان (ص28) پس از ذکر قیام گاوباره و تسلیم آذرولاش نویسد: چون مدتی گاوباره باز در طبرستان حاکم بود و آذرولاش او را متابع و مطاوع... تمامت نعمت و اموال همه به گاوباره بماند، دارالملک او...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.