جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چی: (تعداد کل: 4)
چی
(اِ) (مخفف چیز) به معنی چیز باشد. (جهانگیری). مخفف چیز است که آن را به عربی شی ء خوانند. (برهان). و ظاهراً شی ء عرب معرب این کلمه است. (یادداشت مؤلف) :
مرغ جائی رود که چینه بود
نه بجائی رود که چی نبود.سعدی.
من این مرد زیرک منش میشناسم
اگر چی ندارد بسی...
مرغ جائی رود که چینه بود
نه بجائی رود که چی نبود.سعدی.
من این مرد زیرک منش میشناسم
اگر چی ندارد بسی...
چی
(ترکی، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانجی و میانجی داریم و ترکان نیز از ما گرفته اند چه علاوه بر دو شاهد گوانجی...
چی
(حرف ربط) صورت قدیم حرف «چه» و به همان معانی حرف «چه» استعمال شود :عنان همت مخلوق اگر به دست قضاست
چرا دل تو چراگاه چی و چون و چراست.
عمعق بخاری.
و سودا بر مزاج او مستولی شده است چی هیچ صاحب مروت و فتوت از خرد و حریت بر این اقوال...
چرا دل تو چراگاه چی و چون و چراست.
عمعق بخاری.
و سودا بر مزاج او مستولی شده است چی هیچ صاحب مروت و فتوت از خرد و حریت بر این اقوال...
چی
(اخ) نام سلسلهء دوازدهم سلاطین چین و آنان چهار تن بوده اند و نام پادشاه اول این سلسله گاودی بوده است (یعنی بلندمرتبه). (یادداشت مؤلف).