جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه پیسی: (تعداد کل: 2)

پیسی

[ ] (ص نسبی) منسوب به پیس. || (حامص) پیس بودن. || (اِ) بیماریی که بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن را خلنگ و ابلق و خالدار کند. برص. بهق. وضح. (منتهی الارب) :
ریشش رداء ثعلب ریزیده جای جای
چون یوز گشته از ره پیسی،...

پیسی

(حامص) منسوب به پیس ترکی به معنی بد. معاملهء سوء. رفتار سخت بد :
ای آنکه صفات تو بود تابع ذات
بر پیسی تو گواه...(1) است صفات.باقر کاشی.
- پیسی بسر کسی آوردن؛ یا پیسی بسر کسی درآوردن؛ نهایت او را رنج و عذاب دادن و بیشتر بگفتارهای زشت. با او رفتاری سخت...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.