پیسی

معنی پیسی
[ ] (ص نسبی) منسوب به پیس. || (حامص) پیس بودن. || (اِ) بیماریی که بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن را خلنگ و ابلق و خالدار کند. برص. بهق. وضح. (منتهی الارب) :
ریشش رداء ثعلب ریزیده جای جای
چون یوز گشته از ره پیسی، نه از شکار.
سوزنی.
بر جای موی ریخته پیسی شده پدید
وز آب غازه کرده چو گلبرگ کامکار.
سوزنی.
سوء؛ پیسی اندام از فساد مزاج. (منتهی الارب). || در بیت ذیل از ناصرخسرو، کلمهء پیسی مرادف خیانت آمده است :
یکی سخنت بپرسم به رمز بی تلبیس
که آن برون برد از دل خیانت و پیسی.
(مرحوم دهخدا در حواشی دیوان ناصرخسرو ص686 نوشته اند ظ: خباثت و لبسی).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.