جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ناب: (تعداد کل: 6)
ناب
(ص)( 1) خالص (جهانگیری) (نظام) (انجمن آرا) (آنندراج) (معیار جمالی) بی غش (اسدی) بی آمیزش (اوبهی) مُضاض (منتهی الارب) بی بار غیرمخلوط ناممزوج بی آمیغ ناآلوده : بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی (منسوب به رودکی) سرش را به دلق و...
ناب
(ع اِ) اشتر پیر (مهذب الاسماء) شتر مادهء پیر (دهار) شتر مادهء کلانسال (آنندراج) (ناظم الاطباء) شتر پیر از کار افتاده (برهان قاطع) الناقه المسنه و تصغیرها نُیَیْب قیل سمیت بذلک لطول نابها فهو کالصفه فلذلک لم تلحقه الهاء، لان الهاء لاتلحق تصغیر اقرب الموارد) (از ) « لاافعل ذلک...
ناب
(ع اِ) دندان نشتر (منتهی الارب) چهار دندان نیش سبع و بهایم و چهار دندان بزرگ حیوانات باشد (برهان قاطع) دندان نیشتر « عضتهُ انیابُ الدهر و نیوبه » : (مهذب الاسماء) السن الذّی خلف الرباعیه، مؤنث ج، اَنیُب، انیاب، نُیوب، اناییب یقال فی المجاز (اقرب الموارد) دندان نیش (نظام)...
ناب
(اِخ) (نهر) نام جوئی به بغداد نهر ناب جوئی است نزدیک اوانی در بغداد (منتهی الارب) نهر ناب فی نواحی دجیل قرب اوانی مقصوراً به بغداد (تاج العروس).
ناب
(اِخ) نام پدر لیلی که لیلی مادر عتبان بن مالک است (منتهی الارب) ناب بن حنیف پدر لیلی است و لیلی مادر عتبان بن مالک است و عتبان بن مالک از صحابهء مشهور است (تاج العروس).
ناب
(اِخ) لقبی است که علماء علم الرجال به حمادبن عثمان از اصحاب اجماع داده اند (ریحانه الادب).