جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقیل: (تعداد کل: 4)
مقیل
[مَ] (ع مص) نیم روز خفتن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چاشت خواب. خواب نیمروز. قائله. قیلوله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || چاشتگاه شراب خوردن(1). (غیاث).
(1) - بدین معنی در منتهی الارب و اقرب الموارد قَیل آمده است.
(1) - بدین معنی در منتهی الارب و اقرب الموارد قَیل آمده است.
مقیل
[مُ قَیْ یِ] (ع ص) آنکه در نیمروز شراب و آب می دهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقییل شود.
مقیل
[مَ] (ع اِ) هر جایی که در آن آسایش می کنند و خوابگاه. ج، مقائل. (ناظم الاطباء). جای قیلوله. (از اقرب الموارد). چاشت خوابگاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :اصحاب الجنه یومئذ خیر مستقراً و احسن مقیلا. (قرآن 25/24). روز مضجع و مسکن بر گل مرغزار و شب مبیت و...