جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مدعی: (تعداد کل: 4)
مدعی
[مُ] (ع ص) کسی که به پسری خود قبول کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادعاء. رجوع به ادعاء شود.
مدعی
[مُدْ دَ عا] (ع ص) دعوی کرده شده. (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج). آرزوکرده شده. (آنندراج).
- مدعی به؛ مورد ادعا.
- مدعی علیه؛ آنکه بر او ادعائی شود. من یجبر علیها. (تعریفات). خوانده. (لغات فرهنگستان). طرف مقابل مُدَّعی.
|| آرزوکرده شده. (آنندراج). آرزوداشته شده. نعت مفعولی است از ادعا به معنی تمنی. رجوع...
- مدعی به؛ مورد ادعا.
- مدعی علیه؛ آنکه بر او ادعائی شود. من یجبر علیها. (تعریفات). خوانده. (لغات فرهنگستان). طرف مقابل مُدَّعی.
|| آرزوکرده شده. (آنندراج). آرزوداشته شده. نعت مفعولی است از ادعا به معنی تمنی. رجوع...
مدعی
[مَ عی ی] (ع ص) مرد متهم در نسب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج).