مدعی
[مُدْ دَ عا] (ع ص) دعوی کرده شده. (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج). آرزوکرده شده. (آنندراج).
- مدعی به؛ مورد ادعا.
- مدعی علیه؛ آنکه بر او ادعائی شود. من یجبر علیها. (تعریفات). خوانده. (لغات فرهنگستان). طرف مقابل مُدَّعی.
|| آرزوکرده شده. (آنندراج). آرزوداشته شده. نعت مفعولی است از ادعا به معنی تمنی. رجوع به متن اللغه و اقرب الموارد شود. || (اِ) مقصود نیت. اراده. (ناظم الاطباء). درخواست. آرزو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مُدَّعا شود.
- مدعی به؛ مورد ادعا.
- مدعی علیه؛ آنکه بر او ادعائی شود. من یجبر علیها. (تعریفات). خوانده. (لغات فرهنگستان). طرف مقابل مُدَّعی.
|| آرزوکرده شده. (آنندراج). آرزوداشته شده. نعت مفعولی است از ادعا به معنی تمنی. رجوع به متن اللغه و اقرب الموارد شود. || (اِ) مقصود نیت. اراده. (ناظم الاطباء). درخواست. آرزو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مُدَّعا شود.