جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه لیلی: (تعداد کل: 65)

لیلی

[لَ / لِ] (ص نسبی)(1) منسوب به لیل. شبی. شبانه. || پردهء لیلی؛ نوائی از موسیقی :
یکی نی بر سر کسری دوم نی بر سر شیشم
سدیگر پردهء سرکش چهارم پردهء لیلی.
منوچهری.
(1) - Nocturne.

لیلی

[لَ لا] (اِخ) کوهی و گویند پشته ای است و نیز گفته اند قارّتی است. مکیث الکلبی گوید:
الی هَزْمتی لیلی فماسال فیهما
و روضیهما و الروض روض الممالح.
و بدربن حزان الفزاری گوید:
مااضطرکّ الحرزُ من لیلی الی بَرد
تختاره معقلا من جُش اعیار.
(معجم البلدان).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) الاخیلیه بنت عبدالله بن الرحال بن شداد الاخیلیه یا رحّاله. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح. توبه بن الحمیر دلباختهء او بود و دربارهء وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد. پدر امتناع ورزید و دختر را...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) الانصاریه. راویه من راویات الحدیث روت عن ام عماره بنت کعب. و روی عنها حبیب بن زید الانصاری. (اعلام النساء ج3 ص1365).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) السدوسیه. امرأه بشیربن الخصاصیه یقال لها الجهدیه و یقال هی غیرها. و قد تقدم بیان ذلک فی الجهدیه. (الاصابه ج8 ص182).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) العامریه. رجوع به بنت سعدبن ربیعه شود.

لیلی

[لَ لا] (اِخ) الغفاریه. قال ابوعمر کانت تخرج مع النبی(ص) فی مغازیه تداوی الجرحی و تقوم علی المرضی حدیثها ان النبی(ص) قال لعائشه هذا علی اول الناس ایمانا روی عنها محمد بن القاسم الطائی. قلت اما الخبر الاول فتقدم التنبیه علیه فی القسم الاخیر من حرف الالف فی امامه بنت...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) الناعطیه. من ربات النسک و الزهد و الفصاحه و البلاغه کانت تعتنق الغالیه (فرقه من الشیعه). (اعلام النساء ج3 ص1401). من نساء الغالیه. (البیان و التبیین ج1 ص283). و لها ریاسه فی الغالیه (الفرقه الرابعه من مذاهب الشیعه) و الغالیه هم الذین غلوا حق ائمتهم حتی اخرجوهم...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) امرأه سالم بن قُحفان العنبری. شاعره من شواعر العرب. قالت ترد علی زوجها سالم بن قحفان:
حلفت یمیناً یا ابن قحفان بالذی
تکفل بالارزاق فی السهل و الجبل
تزال حبالٌ محصدات اعدها
لها ما مشی علی خفه جمل
فاعط و لاتبخل لمن جاء طالباً
فعندی لها خُطم و قد زاحت العلل.
(اعلام النساء ج3...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت ابی حثمه بن حذیفه بن غانم بن عامربن عبدالله بن عبدالله بن عبیدبن عویج بن کعب بن لؤی القرشیه العدویه اخت سلیمان و کانت زوج عامربن ربیعه العنبری فولدت له عبیدالله. و قال ابن سعد اسلمت قدیماً و بایعت. کانت من المهاجرات الاول هاجرت الهجرتین الی...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت ابی سفیان بن الحارث بن قیس بن زیدبن امیه الانصاریه الاسهلیه. ذکرها ابن حبیب فی المبایعات قریباً. (الاصابه ج8 ص182). و رجوع به لیلی بنت حطیم شود.

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت ابی مره بن عروه بن مسعود. من فواضل نساء عصرها. رآها الحارث بن خالد فقال فیها:
اطافت بنا شمس النهار و من رأی
من الناس شمساً بالعشاء تطوف
ابو امها اوفی قریش بذمه
و اعمامها اما سألت ثقیف.
و فیها یقول:
أ من طلل بالجزع من مکه السدر
عفا بین اکناف المشقر فالحضر
ظللت...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت احمدبن مسلم بن شعیب الولادی المدینی ام البهاء. روت عن ابیها و عن الطبرانی. حدثت لیلی بنت احمدبن مسلم قالت ثنا ابی ثنا علی بن سعیدبن عبدالله العسکری حدثنی عبدالرحیم بن سلام بن المبارک الرزاز الواسطی. ثنا قره بن عیسی العبدی عن سواربن مصعب عن غیاث...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت اسماعیل یاشا. شاعره ادیبه من شواعر و ادیبات الاَستانه اتقنت اللغتین الرومیه و الفرنسیه قراءه و تحریراً و اشتهرت بجوده شعرها و طول باعها فی فنون الادب و الکتابه. (اعلام النساء ج3 ص1365).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت الاطنابه بن منصوربن معیص بمهملتین الانصاریه من بنی الحبلی. ذکرها ابن حبیب فی المبایعات. (الاصابه ج8 ص180).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت بلال او بلیل الانصاریه. اخت ابی لیلی و هی عمه عبدالرحمن بن ابی لیلی. قال ابوعمر بایعت النبی و روت عنه. (الاصابه ج8 ص180).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت ثابت بن المنذربن عمروبن حزام. اخت لسان ذکرها ابن حبیب ایضاً. (الاصابه ج8 ص180).

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت الجودی بن عدی بن عمرو الغسانی. من فواضل نساء عصرها کان یهواها عبدالرحمن بن ابی بکر الصدیق و ذلک انه قدم فی تجاره فرآها فی جوار و نساء یتهادین فاذا عثرت احداهن قالت: یا ابنه الجودی فاذا حلفت احداهن حلفت بابنه الجودی فاعجبته و هام بها....

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت حابس التمیمیه. اخت الاقرع بن حابس الصحابی المشهور هی ام غالب بن صعصعه بن معاویه والد الفرزدق الشاعر المشهور. له ادراک و قد ذکرها الفرزدق فی مرثیه ابیه حیث یقول:
ابی الصبر انی لااری البدر طالعا
و لا الشمس الا ذکرتنی بغالب
شبیهین کانا لابن لیلی و من یکن
شبیه...

لیلی

[لَ لا] (اِخ) بنت الحارث بن عوف المری. کان عمر بن ابی ربیعه یشبب بها فلقیها و هو یسیر علی بغله. فقال لها: قفی اسمعک بعض ما قلت فیک فوقفت. فقال:
الا یا لیل ان شفاء نفسی
نوالک ان بخلت فنولینا.
فمضت و لم ترد علیه شیئاً. (اعلام النساء ج3 ص1367).

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.