جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طبقه: (تعداد کل: 6)
طبقه
[طَ بَ قَ] (ع اِ) مؤنث طبق. (منتهی الارب). || پُشت. نسل(1). || اشکوب.(2)(فرهنگستان). آرشیان مرتبه. مرتبت. || تاه. تُو. || هر درک از ادراک دوزخ. ج، طبقات. || گروه. یک جنس از مردم. (منتهی الارب). || صنف. رده : چنانکه پدر وی بر وی جاسوسان داشت پوشیده، وی نیز...
طبقه
[طَ بَ قَ] (اِخ) زنی بود زیرک و دانا که به نکاح مردی دانا و هوشیار موسوم به شنّ آمد. و منه المثل: وافق شنٌ طبقه و قیل شن حیٌ من عبدالقیس، کانوا یکثرون الغاره علی الناس حتی اغاروا علی طبقه، هی ایضا قبیله، فهزمتهم طبقه، فضربَ بهم المثل. و...
طبقه
[طَ بَ قَ] (اِخ) نام پدر قبیله ای از عرب. (منتهی الارب).
طبقه
[طَ بِ قَ] (ع ص) یدٌ طبقهٌ؛ دست به پهلو چسبیده و کوتاه درکشیده. (منتهی الارب).
طبقه
[طِ قَ] (ع اِ) ساعت از روز. || دام که بدان شکار کنند. (منتهی الارب). تَله. ج، طِبق.