جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه طارق: (تعداد کل: 18)

طارق

[رِ] (ع ص، اِ) ستارهء صبح. ستارهء بام. (مهذب الاسماء). ستارهء روز. (شعوری) (برهان) (منتهی الارب) (آنندراج). بشب آینده. بعضی طارق زحل را گویند. || زن و شتر ماده ای که بحد اشتهای نر و شوهر رسیده باشند. || فال سنگک زننده. (منتهی الارب). آنکه سنگ زند. (مهذب الاسماء). ||...

طارق

[رِ] (اِخ) موضعی است. (معجم البلدان). || قریه ای است به افریقا.

طارق

[رِ] (اِخ) کوه طارق به طبرستان. در عجائب المخلوقات و آثارالباقیه آمده که در آن کوه غاری است و در آنجا دکه ای که آن را دکهء سلیمان خوانند و به برکت سلیمان آن را معظم دارند و اگر او را بقاذورات ملوث کنند، هوا متغیر شود و صاعقه و...

طارق

[رِ] (اِخ) رجوع به ابومحارش شود.

طارق

[رِ] (اِخ) غلام عبیدالله پسر زیاد. ابن عبدربه از ابن شبرمه القاضی نقل کرده گوید: ابن شبرمه گفت پیش از آنکه پدرم بر مسند قضا نشیند با او نشسته بودم. طارق غلام ابن زیاد بگذشت در حالی که والی بصره بود و گروهی از اشراف با او بودند. چون پدرم...

طارق

[رِ] (اِخ) نام پسر اُمیه بن عبدالشمس که بنات طارق که در عرب بحسن ضرب المثلند بدو منسوبند.

طارق

[رِ] (اِخ) مولی عثمان بن عفان. کان امیراً علی المدینه. (منتهی الارب). طارق نام پدرش عمرو است و غلام خلیفهء سوم عثمان بن عفان بود. عبدالملک بن مروان او را والی مدینه کرد و پنج ماه در مدینه به امر ولایت اشتغال ورزید. خلیفهء عصفری گوید: طارق در سال 72...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن اَشیم اشجعی. صحابی است. (منتهی الارب). جدّ او مسعود. و خود وی پدر ابومالک اشجعی مجهول الاسم است. بگفتهء بغوی ساکن کوفه بود. مسلم گفته است که فقط راوی او پسر او میباشد و دو حدیث از او روایت کرده است. مؤلف الاصابه گوید یکی از آن...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن باهیه. ابن عبدربه او را شاعری از بطن خزاعه میشمارد. (عقدالفرید ج3 ص 332).

طارق

[رِ] (اِخ) ابن زیاد. بلاذری در کتاب فتوح البلدان گوید. واقدی نقل کند که طارق بن زیاد عامل موسی بن نصیر بسوی اندلس لشکرکشی کرد. او اوّل کسی بود که به جنگ با اندلسیان پرداخت و اقدام او در جنگ به سال 92 ه . ق. بود. اِلیان که والی...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن شهاب بجلی. صحابی است. او را سماع است از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم، کم از دیگران است. (منتهی الارب). مؤلف الاصابه نسب وی را بدین سان آورده است: طارق بن شهاب بن عبد شمس بن هلال بن عوف بن جشم بن عمروبن...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن عبدالرحمن. تابعی و از اهل کوفه است. (منتهی الارب).

طارق

[رِ] (اِخ) ابن عبدالله محاربی. صحابی است. (منتهی الارب). جامع بن شداد، و ربعی بن خراش از او روایت کرده اند. در شمار کوفیان است. (استیعاب ج 1 ص 213).

طارق

[رِ] (اِخ) ابن علقمه بن ابی رافع والد عبدالرحمن. بغوی گفته است وی در کوفه مسکن داشت. ابن منده گوید در حدیث ابواسحاق او را ذکری است. و حدیثی مرفوع که در آن اختلاف شده از او روایت گردیده است. وی صحابی بوده است. (الاصابه ج 3 ص 282).

طارق

[رِ] (اِخ) ابن عمیره. وی در یکی از ایام معروف عرب «یوم طخفه» اسب قابوس پسر نعمان بن منذر را با تیر بزد و آن را پی کرد. خواست موی پیشانی قابوس را هم بسترد، قابوس گفت ستردن موی پیشانی پادشاهان نه سزاست. طارق دست از این اندیشه بازداشت و...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن عوف. مؤلف عقدالفرید نام او را ذیل عنوان (یوم غول الثانی) یکی از ایام معروف عرب آورده و گوید دو پسر هجیمه در ضمن عده ای از لشکریان، به قبیلهء بنی یربوع فرود آمدند و به زنهار طارق بن عوف درآمدند، با وی بموضعی که آبی معروف...

طارق

[رِ] (اِخ) ابن المبارک. عتبی از او نقل کند. رجوع به عقدالفرید چ مصر ج 2 ص 25 شود.

طارق

[رِ] (اِخ) ابن المرقع. تابعی است. (منتهی الارب). راوی طارق یکی عطاء و دیگری عبدالله پسر طارق بود، و در صحبت او نظر است. اخشی ان یکون حدیثه فی موات الارضُ مرس. (استیعاب ص 213). او از طایقهء بنی کنانه بوده، و در حدیث میمونه، دختر «کردم»، وی را ذکری...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.