طارق
[رِ] (اِخ) غلام عبیدالله پسر زیاد. ابن عبدربه از ابن شبرمه القاضی نقل کرده گوید: ابن شبرمه گفت پیش از آنکه پدرم بر مسند قضا نشیند با او نشسته بودم. طارق غلام ابن زیاد بگذشت در حالی که والی بصره بود و گروهی از اشراف با او بودند. چون پدرم او را بدید آهی سرد از دل بر کشید و گفت:
اراها و اِن کانت تحب کأنها
سحائب صیف عن قریب تقشع.
سپس گفت: اللهم لی دینی و لهم دُنیاهم. پس از مدتی پدرم بقضاء برگزیده شد من بدو گفتم آیا آن روز طارق را یاد داری؟ گفت جانان پدر. آنان جانشین پدر ترا خواهند یافت اما من ایشان را عوض و خلفی نمی یابم. ناچار پدرت نیز همان راهی را که آنان رفتند می پیماید و از ناز و نعمتی که آنان تمتع مییابند بهره میبرد. (عقد الفرید ج 1 ص 65 و ج 3 ص 126).
اراها و اِن کانت تحب کأنها
سحائب صیف عن قریب تقشع.
سپس گفت: اللهم لی دینی و لهم دُنیاهم. پس از مدتی پدرم بقضاء برگزیده شد من بدو گفتم آیا آن روز طارق را یاد داری؟ گفت جانان پدر. آنان جانشین پدر ترا خواهند یافت اما من ایشان را عوض و خلفی نمی یابم. ناچار پدرت نیز همان راهی را که آنان رفتند می پیماید و از ناز و نعمتی که آنان تمتع مییابند بهره میبرد. (عقد الفرید ج 1 ص 65 و ج 3 ص 126).