جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سیر: (تعداد کل: 7)
سیر
[سَ] (ع اِمص) گشت تفرج گردش سفر و سیاحت (ناظم الاطباء (||) اصطلاح صوفیان) بر دو معنی اطلاق میشود: یکی سیر الی الله و دیگری سیر فی الله سیر الی الله نهایت دارد و آن این است که سالک چندان سیر کند که خدا را بشناسد و چون خود را...
سیر
[سَ] (ع مص) رفتن و رفتار (غیاث اللغات) (آنندراج) رفتن (المصادر زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ) گردش : عطاردی است زحل سرزبان خامهء او که وقت سیرش خورشید یار میسازد خاقانی از پای برهنه چه سیر و از شکم گرسنه چه خیر (گلستان) -...
سیر
راضی، خشنود) (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) نقیض گرسنه (برهان) مقابل گرسنه ) « سر » 1)، زباکی )« سر » (ص) پهلوی (آنندراج) : بساکسا که بره است و فرخشه بر خوانش و بس کسا که جوین نان همی نیابد سیر رودکی یکی صمصام فرعون کش عدوخواری چو...
سیر
[یَ] (ع اِ) جِ سیرت عادتها خصلتها (غیاث) (فرهنگ رشیدی) : ای نه جمشید و به صدر اندر جمشیدسیر ای نه خورشید و به بزم اندر خورشیدفعال فرخی بی فضایل سیر تو نتوانند گرفت هر کجا آب نباشد نتوان کرد شناهفرخی داند ایزد که جز فریشته نیست که در او...
سیر
(اِخ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومهء شهرستان ارومیه دارای 126 تن سکنه آب آن از چشمه و قنات محصول آنجا غلات، توتون، حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج (4.
سیر
(اِخ) دهی است از دهستان کوهپایهء بخش ریوش شهرستان کاشمر دارای 1501 تن سکنه آب آن از قنات محصول آنجا غلات، ( میوجات و عناب شغل اهالی زراعت است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9.
سیر
(اِخ) دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز دارای 773 تن سکنه آب آن از چشمه و رودخانه ( محصول آنجا غلات، حبوبات، پنبه شغل اهالی زراعت و گله داری است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4.