جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رملی: (تعداد کل: 9)
رملی
[رَ] (ص نسبی) ریگی از ریگ مانند ریگ || قسمی از رسوب بول (یادداشت مؤلف).
رملی
[رَ] (ص نسبی) نسبت است به رمله که محله ای است از سرخس || نسبت است به رمله از شهرهای فلسطین (از انساب سمعانی).
رملی
[رَ] (اِخ) ابوالقاسم صاعدبن عمر محدث بود و بسال 530 ه ق درگذشت (از لباب الانساب).
رملی
[رَ] (اِخ) ابوخالد یزیدبن خالدبن یزید موهب رجوع به ابوخالد یزیدبن خالد شود.
رملی
[رَ] (اِخ) احمدبن احمدبن حمزه، مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین از اکابر علمای شافعی در قرن دوازدهم و شاگرد قاضی زکریا بود و از طرف استاد خود برای تدریس و فتوی و اصلاح کتابهای وی اجازه داشت وی بسال 957 ه ق درگذشت از - تألیفات...
رملی
[رَ] (اِخ) احمدبن یحیی بن جلاء رجوع به احمدبن یحیی بن جلاء شود.
رملی
[رَ] (اِخ) خیرالدین بن احمدبن احمدبن نورالدین علی ایوبی فاروقی حنفی شیخ الاسلام و فقیه نعمانیان بود در بدایت حال از مولد خود رملهء فلسطین به مصر رفت و مدتی در آنجا اقامت گزید و سپس به رمله بازگشت و به سال 1081 ه ق درگذشت از آثار اوست:...
رملی
[رَ] (اِخ) محمد بن احمدبن حمزه، ملقب به شمس الدین بن شهاب الدین الرملی المصری، معروف به شافعی صغیر به قول بعضی از علماء استاد استادان و یکی از اکابر احیاءکنندگان سنت بود وی به سال 919 ه ق متولد شد و فقه و تفسیر و نحو و صرف...
رملی
[رَ] (اِخ) نجم الدین بن خبیرالدین بن احمدبن نورالدین علی ایوبی فاروقی حنفی از فضلای عهد خود بود و کتاب نزهه النواظر علی الاشباه و النظائر در شرح کتاب اشباه و نظائر ابن نجیم مصری از اوست (از ریحانه الادب) و رجوع به معجم المطبوعات شود.