جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دام: (تعداد کل: 6)
دام
(اِ) فخ (دهار) (لغت نامهء مقامات حریری) (منتهی الارب) تله نَژَنک (برهان) حباله اُحبول اُحبوله (منتهی الارب) لاتو (برهان) تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است پایدام مِصیدَه (منتهی الارب) چیزی که جانوران فریب خورده بدان دچار شوند فخم (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی) هر چیز که جانوران در آن بفریب...
دام
(اِ) در مناصب امراء و سلاطین هند و خراج ملک، دام عبارت از چهلم حصه روپیه و هم به معنی بیست وپنجم حصه از فلوس و در اوزان ادویه دام پخته هژده ماشه و نزد بعضی بیست ویک ماشه باشد و دام خام دوازده ماشه باشد (غیاث اللغات).
دام
(ع اِ) عیب و منه للیهود علیکم السلام و الدام (منتهی الارب (||) مص) عیب کردن (مصادر اللغه زوزنی).
دام
(اِخ) موضعی است (منتهی الارب) سکری گوید در شرح این گفتهء جریر: یا حبذا الخرج بین الدام و الادمی فالرّمث من برقه الرّوحان فالغرف که دام و اَدمی و روحان از بلاد بنی سعد است و حفصی گوید که دام و ادمی از نواحی یمامه است (معجم البلدان).
دام
(اِخ) موضعی است به جنوب مکران.
دام
(اِخ) نام قصبه ای در هفت هزارگزی جنوب شرقی استتین درخطهء پومرانی پروس (قاموس اعلام ترکی).