جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حامد: (تعداد کل: 44)

حامد

[مِ] (ع ص) نعت فاعلی از حمد. ستایشگر. حمدکننده. درودفرستنده. سپاسگزار. ستاینده. (دهار). ج، حامدون :التائبون العابدون الحامدون السائحون. (قرآن 9/112). وجود مبارک خود را ذلیل عزت و اسیر شوکت و رهین منت بیگانه نساخت، و ثنا و ستاگوی او در بزم بذل مواهب و در رزم قرع کتائب، حامد...

حامد

[مِ] (اِخ) (تل...) موضعی است از کوه حِراء مشرف بر مکه. ابوصخر هذلی گوید:
بأغزر من فیص الاسیدی خالد
و لامزبد یعلو جلامید حامد.
(معجم البلدان).

حامد

[مِ] (اِخ) (داماد چیوی زاده محمود حامد افندی) از علمای مشهور عثمانی. وی در عصر سلطان مرادخان ثالث مسند مشیخت اسلامی داشت و از اهالی قونیه است و مولد وی بسال 900 ه . ق. است و پس از تحصیل علوم رسمی در سنهء 922 از موطن خویش بقسطنطنیه مهاجرت...

حامد

[مِ] (اِخ) (ملا...) یکی از شعرای ایران است و از مردم قصبهء بهبهان. او راست:
ما عذر اینکه بی تو چرا زنده مانده ایم
خواهیم خواست از تو اگر مرگ امان دهد.
(قاموس الاعلام ترکی).
نسخه ای از آداب المطالعه والبحث در کتابخانهء خوانساری در نجف هست که بر ظَهْر آن مؤلف را ملا...

حامد

[مِ] (اِخ) (یا عبدالحامد) یحیی. یکی از مشاهیر خطاطان. وی اول کسی است که خط کوفی را بخط نسخ تحویل کرد. او در عصر معاویه بن یزید میزیسته و در سنهء 132 ه . ق. درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی).(1)
(1) - خط نسخ اقدم از خط کوفیست. و شرح متن...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن ابی سلوم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم خلیل (ع). شخصیتی افسانه آمیز. گویند وی برای کشف سرچشمهء رود نیل سفر کرده است. داستان مسافرت برای کشف سرچشمهء رود نیل در کلیله نیز هست. در مجمل التواریخ والقصص دربارهء جویها و مخصوصاً رود نیل گویند: روایتست که...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن احمد، مکنی به ابواحمد مروزی، معروف به زیدی. علاقهء خاص به حدیث زیدبن انیسه داشت پس بدان منسوب شد. ساکن طرطوس بود و به بغداد آمد، و در آنجا از ابورجا محمد بن حمدویه و جز او روایت میکرد و دارقطنی و وراق از...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن احمدبن هیثم بن خالد، مکنی به ابوحسین بزاز. از احمدبن منصور رمادی روایت کند، و ابوجعفر یقطین از او روایت آرد. ابن قانع گوید که حامد بزاز در سال 328 ه . ق. وفات یافت. (تاریخ بغداد ج8 ص171).

حامد

[مِ] (اِخ) ابن احمد نینوایی بغدادی. وی از ابوالفضل بن دکین روایت کند، و احمدبن سلمهء نیشابوری از او روایت آرد. ابن ابی حاتم رازی ذکر او آورده است. (تاریخ بغداد ج8 ص167).

حامد

[مِ] (اِخ) ابن اسحاق. از عبدالله بن عمران روایت کند و محمد بن جعفربن یوسف از وی روایت آرد. رجوع به اخبار اصفهان ج1 ص293 شود.

حامد

[مِ] (اِخ) ابن اسحاق اصفهانی. از محمد بن زنبور مکی روایت کند. و محمد بن جعفربن یوسف مؤدب از وی روایت آرد. رجوع به اخبار اصفهان ج1 ص294 شود.

حامد

[مِ] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم ماهان بن بهمن بن بسک ارجانی فارسی، معروف به موصلی، فرزند اسحاق موصلی مغنی و موسیقی دان معروف است. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج2 ص223 شود.

حامد

[مِ] (اِخ) ابن ایوب وزنتی، ملقب به حمیدالدین. او راست: الجواهرالمنظومه، و آنرا شرحی است بنام مرقاه المبتدئین و نهایه المنتهین. (کشف الظنون).

حامد

[مِ] (اِخ) ابن برهان الدین بن ابی ذر غفاری. از دانشمندان قرن دهم و یازدهم هجری. او راست: حاشیه بر مختصر تفتازانی در معانی و بیان و در مقدمهء آن گوید: حاشیه ای دیگر بر مطول نوشته که در آن میان حاشیهء خطائی و حاشیهء میر سیدشریف محاکمه و داوری...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن بلال بن حسن، مکنی به ابوحامد بخاری. وی ببغداد شد و از محمد بن عبدالله بخاری و جز او روایت کند. و ابوبکر شافعی و جز او از وی روایت کنند. ابوولید دربندی گوید: وفات حامد در رجب سال 328 ه . ق. بود. (تاریخ بغداد ج8...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن حکم بن حسن، مکنی به ابوسهل بخاری. وی بسال 309 ه . ق. در راه حج به بغداد درآمد، و در آنجا از محمد بن عصمه حدیث شنید و علی بن عمر سکری از وی روایت کند. (تاریخ بغداد ج7 ص170).

حامد

[مِ] (اِخ) ابن خضر الخجندی، مکنی به ابومحمود. از بزرگان علماء ریاضی و رصد معاصر فخرالدولهء دیلمی، وی در مثلثات مستقیمه و کرویه تتبعات داشته و بطوری که ابوریحان بیرونی در کتاب «مقالید علم هیئت» می آرد، شکل مغنی در مثلثات کروی (اُکر) از امیر ابونصربن عراق ریاضی دان معروف...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن سعدان بن یزید، مکنی به ابوعامر. برادر بزرگ ابومعمر اسماعیل بن سعدانست. اصل ایشان از فارس بود و از محمد بن رمح و جز او از مصریان روایت کند و محمد بن مخلد و جز او از وی روایت کنند. ابن قانع گوید: ابوعامر حامد در شوال...

حامد

[مِ] (اِخ) ابن سلمه. از رواه است. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص4 شود.

حامد

[مِ] (اِخ) ابن سمجون (سمحون)، مکنی به ابوبکر. ابن البیطار در مفردات خود مکرر از مفردات او نقل کند ازجمله در شرح کلمهء هندبا و حریر. رجوع به ابن سمجون در همین لغت نامه و رجوع به الاعلام زرکلی ج1 ص208 و حلل السندسیه ج1 ص229 و ج2 ص120 و...

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.