جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه جدایی: (تعداد کل: 2)

جدایی

[جُ] (حامص) دوری و مفارقت. (فرهنگ نظام). تنهائی. بعد. هجر. فراق :
ز بیم جداییش گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند.فردوسی.
از ایران و توران جدایی نبود
که با جنگ و کین آشنایی نبود.فردوسی.
مرا روزگاری جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود.فردوسی.
همی داد گفتی دل من گوایی
که باشد مرا روزی از وی جدایی.فرخی.
مسعود...

جدایی

[جُ] (اِخ) لطفعلی بیگ آذر آرد: از حالش چیزی معلوم نشده و بغیر از این دو سه شعر از اشعارش چیزی بنظر نرسیده است:
به پیش شمع اگر پروانه سوزد نیست دشوارش
چه باک از سوختن او را که بر بالین بود یارش.
گیرم که توبه از می گلگون کندکسی
با آن دو لعل...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.