جدایی
[جُ] (اِخ) لطفعلی بیگ آذر آرد: از حالش چیزی معلوم نشده و بغیر از این دو سه شعر از اشعارش چیزی بنظر نرسیده است:
به پیش شمع اگر پروانه سوزد نیست دشوارش
چه باک از سوختن او را که بر بالین بود یارش.
گیرم که توبه از می گلگون کندکسی
با آن دو لعل توبه شکن چون کند کسی.
ربود صبر ز دل جان ز تن جدایی تو
جدایی تو چها کرد با جدایی تو.
(از آتشکدهء آذر چ بمبئی ص219).
به پیش شمع اگر پروانه سوزد نیست دشوارش
چه باک از سوختن او را که بر بالین بود یارش.
گیرم که توبه از می گلگون کندکسی
با آن دو لعل توبه شکن چون کند کسی.
ربود صبر ز دل جان ز تن جدایی تو
جدایی تو چها کرد با جدایی تو.
(از آتشکدهء آذر چ بمبئی ص219).