جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برنگ: (تعداد کل: 9)
برنگ
[بَ رَ] (اِ) جرس و درای. (برهان) (آنندراج) :
چو ماسورهء هند باری برنگ
میان آکنیده به تیر خدنگ.نظامی.
|| غلق در خانه. || کلید، که عربان مفتاح خوانند. (برهان) (آنندراج). کلید و دربند. (ناظم الاطباء).
چو ماسورهء هند باری برنگ
میان آکنیده به تیر خدنگ.نظامی.
|| غلق در خانه. || کلید، که عربان مفتاح خوانند. (برهان) (آنندراج). کلید و دربند. (ناظم الاطباء).
برنگ
[بَ رَ] (ص) دارای رنگ و لون. (ناظم الاطباء). این کلمه در ناظم الاطباء به فتح اول است اما ظاهراً باید مرکب از بِ + رنگ باشد، به معنی بارنگ و دارای رنگ: تلوّن؛ برنگ شدن. (تاج المصادر بیهقی).
- برنگ دادن؛ رنگ کردن چیزی را. (آنندراج) :
گذشت عید بهار و...
- برنگ دادن؛ رنگ کردن چیزی را. (آنندراج) :
گذشت عید بهار و...
برنگ
[بِ رِ] (اِ) برنج کابلی و آن تخمی است دوایی که بیشتر از کابل آوردند. (برهان). قسمی از هلیله. (ناظم الاطباء). برنج کابلی. (الفاظ الادویه). رجوع به برنج و برنج کابلی شود.
برنگ
[بِ رِ] (اِ) برنج، که آلیاژی است. (از فرهنگ فارسی معین). از آن در ساختن اشیاء فلزی استفاده کنند. رجوع به برنج شود.
برنگ
[بُ رُ] (اِ) اندوخته و ذخیره و پس انداز. (برهان). نفع و سود و حاصل و ذخیره و اندوخته. (ناظم الاطباء). || (اِخ) نام ولایتی است که قطب جنوبی آنجا دیده میشود. (برهان). نام آن قسمت از زمین که در آن قطب جنوب نمایان است. (ناظم الاطباء).
برنگ
[بِ رَ] (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. سکنهء آن 107 تن است. آب آن از رودخانهء هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
برنگ
[بِ رَ] (اِخ)(1) ویتوس. (1680 - 1741 م.). دریانورد دانمارکی. وی بسال 1728 م. تنگه و دریای برنگ را کشف کرد و آنها به اسم او نامیده شدند. (از فرهنگ فارسی معین). برینگ.
(1) - Bering, Vitus.
(1) - Bering, Vitus.
برنگ
[بِ رَ] (اِخ)(1) (دریای...) دریایی است منشعب از اقیانوس کبیر که بوسیلهء تنگه ای بهمین نام آسیا را از آمریکا جدا میسازد. این دریا امتداد شمالی اقیانوس کبیر است و بین سیبریه و آلاسکا قرار دارد و مساحت آن در حدود 2273000 کیلومتر مربع است. (از دایره المعارف فارسی) (از...